#یک_شب_آرامش
#یک_شب_آرامش_پارت_61
دهنم باز موند. اين داشت به من درس اخلاق ميداد؟ سرم رو بالا آوردم و به صورت خونسرد و خندونش نگاه كردم. نيشخندي زد. سرم رو تكون دادم و
گفتم: به شما مربوط ميشه من چيكار ميكنم؟
سرش رو تكون داد و با خنده اي كه نشون ميداد داره شيطنت ميكنه گفت: تو همكار مني ... ممكنه اين كار به خوشناميت صدمه بزنه.
خنده اش رو توي چند كلمه آخرش به وضوح ميشد شنيد.
چند لحظه نگاهش كردم و همه سعي خودمو كردم كه به اعصابم مسلط باشم. گفتم: اولا ... ممنون كه نگران منيد ... دوما ... من خودم بهتر ميدونم چي برام
بهتره ... سوما ... اون ارازل و اوباشي كه همراه شما تا اون ساعت شب تو رستوران بودن دختر نبودن؟
يه لبخند كج زد و گفت: يعني ميخواي خودت رو با اونها مقايسه كني؟
منم نيشخندي زدم و گفتم: نه ... دارم بهتون ميگم بهتره براي اطرافيانتون دلسوزي كنيد كه اونجوري ملت رو تو رستوران با صداي خنده هاشون زابرا
نكنن ... هرچند ... به نظر ميرسيد شما هم تو اين كار باهاشون همكاري ميكرديد ... بهتون نگفتن آدم رو از روي دوستاش ميشناسن جناب مهندس؟
ساكت شد. انگار بهش برخورد. يه دفعه لبخندش جمع شد. نگاه عصبانيش رو انداخت تو صورتم. چشمهاش داشت آروم آروم قرمز ميشد. تو دلم گفتم
اميدوارم كاري نكنه كه مجبور بشم ازش عذر خواهي كنم. خوب به من چه؟ همش تو كاراي من دخالت ميكنه.
يه دفعه از جاش بلند شد. لباسش رو صاف كرد و اومد سمت ميزم. خم شد روي صورتم و گفت: بالاخره زبونت رو كوتاه ميكنم.
جرات پيدا كردم و دهن كجي براش كردم. بدون اينكه چشم ازم برداره از اتاق بيرون رفت. با همون چهره عصباني و دندونهايي كه رو هم فشارشون ميداد.
منم تا لحظه آخر با نگاهم مشايعتش كردم. دلم خنك شده بود.
اما انگار بايد بازم منتظر تلافي ميموندم. ميدونستم آدمي نيست كه كارم رو بدون تلافي بذاره
تا عصر ديگه سراغم نيومد. راستش حالم يه جوري بود. عادت كرده بودم مدام اينور و اونور ببينمش.
از اتاقم كه اومدم بيرون باهاش برخورد كردم. كيفش دستش بود و داشت به خاطر يه موضوعي سر ادريسي غر ميزد. ترجيح دادم دخالتي نكنم. از
كنارشون رد شدم. نگاهش كردم اون هم به صورتم نگاه كرد. گفتم: خسته نباشيد مهندس ... خدا نگهدار
نگاه متعجبش رو بهم دوخت و سرش رو در جوابم تكون داد. از ساختمون زدم بيرون و رفتم به سمت پاركينگ. از نگهباني كه گذشتم ديدمش كه از
ساختمون بيرون اومد. ميتونستم حدس بزنم انقدر گاز ميده تا مثل هميشه بهم برسه و با سرعت از كنارم رد بشه و با اين كارش بهم بگه ريز ميبينمت.
romangram.com | @romangraam