#یک_شب_آرامش
#یک_شب_آرامش_پارت_111


البته منم نميخواستم بهش زنگ بزنم اما وقتي اون لبخند مرموز باربد رو ديدم مطمئن شدم يه كاري كرده.

با لبخند سرم رو تكون دادم و گفتم: پسره ي پررو

فقط مامان خونه بود. بابا هنوز نيومده بود. مامان هم كه انقدر براي نامزدي مهرداد دوندگي كرده بود كه بنده خدا اصلا نا نداشت حرف بزنه.

با كلي غرغر فرستادمش كه بخوابه.

هنوز چند روزي تا نامزدي مهرداد فرصت بود. اما من لباس نخريدم. اصلا براي مراسم هيچ كاري نكرده بودم.

بعد از شستن دست و صورتم رفتم تو تخت. گوشيم رو از روي كنسول برداشتم و شماره ليلا رو گرفتم.

با خوردن اولين بوغ صداي جيغش توي گوشم

پيچيد:

-معلومه كدوم گوري هستي

گوشي رو از گوشم فاصله دادم. صداي جيغش كه خوابيد با عصبانيت گفتم: زهر مار ... چه مرگته؟ ... گوشم كر شد

ليلا كمي صداش رو پايين آورد و گفت: ميدوني چندبار زنگ زدم؟ معلومه حسابي سرت گرم بوده ها

گفتم: اونجوري كه تو منو غال گذاشتي حقت بود ديگه هيچوقت جوابتو ندم.

ليلا لحنش عوض شد و با خنده ريزي گفت: چي شد؟ ... تو پرو بال اونو چيدي يا اون مال تورو؟

با خنده گفتم: مگه قرار بود همچين كاري بكنيم؟ ... من فكر كردم ما رو تنها گذاشتي كه حرفاي عاشقانه بزنيم

ليلا زير لب فحشي بارم كرد و گفت: خوب بگو چي شد ديگه؟

گفتم: اتفاق خاصي نيوفتاد ليلا ... رفتيم شام خورديم ... يه كم حرف زديم ... البته نه در مورد اون چيزايي كه تو فكر ميكني

ليلا پوفي كشيد و گفت: يعني هيچ حرفي بهت نزد؟

-مستقيم نه

هيجان بهش برگشت و گفت: يعني غير مستقيم گفت؟

-يه چيزايي در مورد اينكه موضوع احسان اذيتش ميكنه گفت ... والبته فهميدم كه شماره نريمان رو از روي گوشيم پاك كرده

ليلا در حالي كه سعي ميكرد صداش رو كنترل نكنه گفت: واي ... مارال ... ديدي گفتم؟ ... گفتم از تو خوشش مياد

-ليلا ... خواهش ميكنم ... اگه به تو باشه تا فردا منو شوهر ميدي ... من هنوز نميدونم قصدش چيه ... اصلا ممكنه بخواد فقط بهم نزديك بشه ...


romangram.com | @romangraam