#یاسمین_پارت_5
- هيچي بابا آدم خوش خيال ! اون مي خواست جاي اينكه پيچيده بود جلوي ما ، يه جور تلافي بكنه . اون وقت تو تا كجا پيش رفتي !
كاوه – با منم آره ؟ نگاه كور شدت رو ديدم ! نگاه اونو هم ديدم ! نخورديم نون گندم ، بابامون كه نونوايي داشته !
- مياي بريم يا خودم تنها برم ؟
كاوه – بريم بابا . امروز اخلاقت چيز مرغيه !
راه افتاديم . چند قدم كه رفتيم ، يكي از دخترهاي كلاس از پشت كاوه رو صدا كرد و بعد بقيه بچه هاي كلاس رو هم صدا كرد و گفت :
بدوييد بچه ها ! پيداش كردم ! بدويين كه الان در ميره !
كاوه – مگه من كش شلوارم كه در برم ؟
همكلاسي مون در حاليكه مي خنديد دوباره داد شد :
- يالله بچه ها الان فرار مي كنه ها !
كاوه – بابا مگه دزد گرفتي ؟ چرا آبرو ريزي مي كني دختر ؟!
- مگه قرار نبود كه همه بچه ها رو آخر ترم بستني مهمون كني ؟ داري درميري ؟
كاوه – به جان تو عادت كردم . از بابام اين اخلاق بهم ارث رسيده . از بس بابام از دست مأموراي ماليات فرار كرده . منم واسم عادت شده .
بيا بريم خودتم لوس نكن . مرده و قولش ....
كاوه – كي به شما گفته كه من مردم ؟ تو اين دوره و زمونه مرد كجا بود ؟ اگه مرد پيدا مي شد كه اين همه دختر دم بخت ويلون و سرگردون دنبال شوهر نبودن كه الهي گره كور بختشون بدست خودم واشه !
كم كم بقيه بچه هاي كلاس داشتن جمع مي شدن . نيلوفر كه خودش هم دختر پولداري بود گفت :
بيخودي بهانه نيار كاوه . تا بستني بهمون ندي ولت نمي كنيم .
كاوه – اولاً كه من از خدا مي خوام كه شماها ولم نكنين و هميشه تو چنگ شما خانم ها ، اسير باشم ! ولي باور كنين ندارم . از شما چه پنهون چند وقتي كه بابام ورشيكست شده . صبح مي خوريم ظهر نداريم ! ظهر مي خوريم ، شب نداريم ! حالا حساب كن يه خونواده آبرو دار چه سختي رو داره تحمل مي كنه ! به خدا قسم كه بعضي وقتا شده كه با شورت جلو همه راه رفتم .
نيلوفر – ا..... ! قسم خدا رو هم مي خوره .
كاوه – بجون تو كه مي خوام دنيا نباشه اگه دروغ بگم ! پريروز كه رفته بودم استخر با يه مايو اينور اونور مي رفتم !
كاوه – باشه مي دم ! آخرش اينكه امشب سر بي شام زمين ميذاريم ديگه ! اگه شما راضي مي شين كه من امشب گشنه سر به بالين بذارم ، قبوله مي دم اما مي دونم كه شما ها خيلي دل رحم تر از اين حرفايين !
romangram.com | @romangram_com