#تو_از_کجا_پیدات_شد_پارت_15
در بزرگ تعمیرگاهو نیمه باز کرد: دختر ماشینت ازون موقع جلوی دره؟!
با کف دستم کوبیدم روی پیشونیم: کلید یادمون رفت...
خندیدو بهم نزدیک شد: دیگه چرا خودزنی میکنی!
پیشونیمو بوسید! لرزیدم...: میرم کلید بیارم بشین تو ماشین درارو هم قفل کن...
سرمو بالا پایین کردم که ازم جدا شد...
از روی کانتر خم شدمو ساعت روی دیوارو چک کردم! نوشین با دهن پر چیپس داد زد: مهسا تو ی چیزیت هستا...هر پنج دقیقه ساعتو چک میکنی!
سمت قابلمه ی روی اجاق رفتم و درشو برداشتم! عماد قیمه دوس داره....ی بار وقتی لاله قیمه گذاشته بود حرفاشو با امیرعلی شنیدم! میگفت یادم نیست قبلا قیمه دوست داشتم یا نه...ولی الان عاشق قیمم...نمیدونم چقد زل زده بود به قابلمه که نوشین دستمو گرفت: مهسا؟ حالت خوبه ابجی جونم؟! چرا هی میری تو کما؟!
خندیدم: بهتر ازین نمیشم....
در قابلمه رو گذاشتم: نوشین کی میری خونتون؟!
نوشین در یخچالو باز کرد: هروقت امیرعلی اومد....
با چشمای گرد شده نگاش کردم! همینو کم داشتم...حالا من اینو چطور بپیچونم؟!
بهش نزدیک شدم: میگم...مامانو بابات نگران میشن ...تو برو ...
شیشه ی ابو سر کشیدو با پشت دستش دور دهنش پاک کرد: طعم دهن امیرعلی میداد....
خندیدم: بیشعور...تو مگه قبلا طعمشو چشیدی؟!
شیشه رو بالا اوردو خیره شد به اب: نه...ولی مطمئنم امیر اینو دهن زده...مهسا؟
به کابینت تکیه دادمو منتظر نگاش کردم: تو از دیروز تا حالا عوض شدی! ی چیزیت شده...دیروز چشات غم داشت ولی از صبح همش میری تو خلسه...
خواستم حرف بزنم که دستشو بالا اورد: به من دروغ نگو مهسا...از شش سالگی کنارتم!
تکیمو از کابینت گرفتم: شام بخور برو....
بازومو گرفت: اگه به خاطر حرفایی ایه که راجع به گذشته ی عماد میزنم ازت معذرت میخوام...من نگرانتم دیوونه...گونشو بوسیدم: مرسی که نگرانمی...از دستت ناراحت نیستم...
romangram.com | @romangram_com