#تو_از_کجا_پیدات_شد_پارت_11
در دستشویی رو با پا هل دادم: برو...من اینجام...
خم شد داخل سرویسو نگاه کرد: یعنی ی چراغ قوه هم نداشتید؟؟؟
دستشو ول کردم: داریم تو اتاقک نگهبانیه...مگه نمیخوای دستاتو بشوری..زود باش دیگه...
بازم دستمو گرفت: چیزه...من پشیمون شدم...بریم...
وارد سرویس شدم: بیا ... تو که انقد لوس نبودی...
جلوی روشویی ایستادم: اینم اب..زود باش...
شیر ابو باز کردو دستاشو شست! حالت چهرشو نمیدیدم! ولی من ازین همه نزدیکی حس خوبی داشتم...هه! حتی نمیدونم چند سالمه و این همه هیجان دارم...
دستاشو بالا گرفت:شیر ابو میبندی؟!
خندیدم: الان این یعنی منم دستمو بشورم؟!
- اره! فکر خوبیه!!!!
دستمو زیر اب گرفتم: صورتتو نشستی!!!
- صورتم؟!
مشتمو پر اب کردمو ریختم رو صورتش! جیغ کوتاهی کشید: وااای عماد خیس شدم!!!
اولین بار بود که اسممو بدون پسوندو پیشوند میگفت!! عاشق صداشم وقتی اسممو تلفظ میکنه!...چرا نمیتونم بهش بگم که دوسش دارم؟!قبولم میکنه؟! ی پسری که بی هویته...نمیدونه از کجا اومده...چند سالشه؟! ...ی پاش میلنگه!!!با خیسی صورتم از فکرو خیال بیرون اومدم! با صدای بلند خندید: دیدی خیست کردم!؟
خواستم دستمو زیرشیر اب بگیرم که مچ دستمو گرفت: واای نه...بسه بدم میاد از خیس شدن...
شیر ابو بستو دستمو کشید: بیا دیگه..شستی دستات تمیز شد...
از دستشویی بیرون اومدیم...سگ تعمیرگاه پارس کرد که بازومو محکمتر گرفت: وای خداااا....
خندیدم و دستمو گذاشتم روی کمرش: چیزی نیست...نترس...
نترسه؟! باید بترسه...از من!! من ترسناکم...جدای حسو حال الانم نسبت بهش که واقعا نمیدونم این سه شب رو چطوری تحمل کنم...شاید تو گذشته واقعا ادم بدی بودم...
به روشنایی سالن تعمیرگاه که رسیدیم ازش جدا شدم! با صدای بلندی گفتم: اصغر اقا ...شنیدی ی مکانیک جدید اومده؟!
از کنار چند ماشین گذشتیم؛ اصغر اقا با دیدن ما با خنده گفت: دو دقیقه دیرتر میومدید تموم شده بود...
romangram.com | @romangram_com