#تاوان_دختر_بودن_پارت_58

-بفرما تو دخترم اقای مهندس منتظرتن !

وارد شدم و با دیدن پسری که وسط اتاق ایستاده بود و گیج به این طرف واون طرف نگاه میکرد دهنم مثل غار باز موند ... !





پسری که وسط اتاق گیج وایساده بود وسط شرکت ....یه پسر قد بلند نسبتا لاغر و صورتی کشیده و چشمای درشت وکشیده ی آبی بینی عملی و لبهای قلوه ای پوست سفید وته ریشی که رو صورتش بود خیلی تو دل برو ترش کرده بود ... موهای بلند خرماییش رو به بالا بود ... از صورتش دل کندم وقتی تیپش رو دیدم منفجرشدم از خنده ....با صدای خنده ی من از فکر دراومد و شوکه به طرف من برگشت وقتی منو دید یه اخمی کرد واومد حرفی بزنه که یه نگاه به خودش انداخت و به سمت اتاقش دوید ... شلوار ورزشی با یک تی شرت ودمپایی پوشیده بود .... معلوم نیست اینجا شرکته یا خوابگاه؟؟

ابدارچی شرکت-بشین دخترم ...ایشون که دیدی اقای فلاح هستن مدیر کل شرکت .... چند روزه درگیر یه پروژه هستن اینجان همش ...خونه نمیرن ...به خاطرهمین سروضعش اینه

خندید وادامه داد:

-الانم معلوم نیست دوباره پروژه رو کجا گذاشته که داره دنبالش میگرده!

-اهم اهم عمو مجید دستت درد نکنه دیگه ابرو واسه من نذاشتی که پدر جان!

عمومجید-دخترم از خودمونه اقا مهندس ...

از این حرف عمو مجید خنده م گرفته بود من رو یک ربع هم نبود که دیده بود حالا شده بودم از خودشون؟ولی این حرفش نمیدونم چرا به دلم نشست!نگاهی به مهندس فلاحی انداختم ...کت شلوار نوک مدادی تو تنش عجیب قشنگ بود...لبخند ملیحی زدم وبه احترامش بلند شدم وگفتم:

-ببخشید جناب فلاحی ...من برای کار مزاحمتون شدم ...با شرکتتون تماس گرفتم و...

مهندس-بله بله ...بفرمایین ..ببخشید بابت اولین برخورد من واقعا شرمنده شدم ...

-درک میکنم مهندس مشکلی نیست ...

مهندس-خب بفرمایین تو اتاقم باهم صحبت کنیم ...عمو مجید دوتا چایی لطف کن!

عمو مجید-چشم پسرم

به اتاقش رفتیم ..... اولین چیزی که توجه همو جلب کرد پنجره ی بزرگی بود که ویوی قشنگی داشت ... خیابون ورفت وامد ماشین ها زیر پاهات بود ... همیشه عاشق همچین صحنه ای بودم ... بهم ارامش میداد...چون میدیدم من تنها کسی نیستم که انقدر مشغله دارم ... پرده های کرکره ای که نصب شده بود....کنار پنجره یک گلدون بزرگ مصنوعی بود .... و میز کار جلوی پنجره .... چقدر قشنگ .... ولی مصنوعی ... مثل لبخند من !

ترکیب رنگ اتاقش کرم قهوه ای بود ولی ارامش خاصی توش موج میزد ...بوی خوب اتاقش منو مست کرده بود ...

باصدای مهندس به خودم اومدم:


romangram.com | @romangram_com