#تاوان_دختر_بودن_پارت_51

دختر-بله؟

من-آنا هستم دوست ساغر .

دختر-بیا تو عزیز...طبقه ی دوم

در با تیکی باز شد ...در رو هل دادم ...خونه اپارتمانی بود که ساغر اینا طبقه ی دوم مینشستن...دو طبقه با چمدون سنگینم به زور بالا رفتم

ساغر جلوی در منتظرم بود ...

من-سلام

ساغر-سلام خانومی بیا تو ببینم چی شده!

شیدا....سارینا....کجایین؟بیای ین عشقم اومده....

لبخند تلخی زدم و به دوتا دختری که با صدای ساغر اومده بودن تو پذیرایی نگاه کردم ..

یکیشون صورت گرد وتپل با پوست سبزه و موهای مشکی پر کلاغی چشمای قهوه ای سوخته و بینی کوچولو و لب های فانتزی و قدی نسبتا بلند و اون یکی قد بلند ولاغر موهای خرمایی خیلی روشن و چشمای خرمایی روشن و پوست سبزه وابروهای هشتی و بینی کشیده و متوسط و لبهای قلوه ای و صورت کشیده دخترای دوست داشتنی بودن.

به سمت دختر مو مشکیه اشاره کرد و گفت :

- ایشون سارینا جون هستن و

به سمت اون یکی اشاره کرد و گقت:

-ایشونم شیدا جون.

ومنو نشون داد و گفت :اینم دوست خل وچلم آنامانا .

من- خوشوقتم مهربانو ها ...

شیدا و سارینا - ما نیز همچنین.

ساغر-بیا بگو ببینم چرا فرار کردی ..چی شده مگه؟

شیدا و سارینا خواستن برن که گفتم :


romangram.com | @romangram_com