#تاوان_دختر_بودن_پارت_5

پگاه(یکی از دوستان)-آنی توهم میایی؟!

من-آره بدون من اصن دلتون میاد برین؟...نه دلتون میاد؟؟؟

الناز-آره چرا که نه ... والا

من-گمشید بیشعورا ...یه نمه احساس...سر سوزن عاطفه ندارید دیگه ...!

فاطمه-بریـــم؟؟دوست دارین بریم عایا؟؟

من- بریم دیگه .... ساعت پنج قرار دارم با بی افم ...!

پگاه- هیشکی هم نه تو .... هه

فاطمه که تاکسی گرفته بود داد زد:

-بیاین دیگه...توروخدا قدم رو تخم چشم من بذارین بیایین سوارشین فیلیم شروع شد...!

من – ایـــــش.... حالا فیلمش چی هست؟

الناز- رسوایی!

من – عه پس فعلا بای

وبدو بدو رفتم نشستم تو ماشین و گفتم: شما نمیخوایین بیایین عایا؟

خندیدیم و سوار ماشین شدیم وباهم یک صدا گفتیم :

- پیش به سوی سینمااااااااااا.

توی راه فاطمه تعریف کرد که :

یه سوپری جدید سرکوچه ی (....) باز شده .... که صاحب مغازه ش یه پسره هوس بازه که اولا ی کلوپ سی دی فروشی داشت

زنها ودخترها رو میکشوند تو و........

الانم سوپری زده نمیدونم به کصافط کاریش ادامه میده یا نه ولی میدونم که همون عوضیه .


romangram.com | @romangram_com