#تاوان_دختر_بودن_پارت_48

دوما ه بعد

خیلی وقته که ننوشتم........پس خلاصه از بدبختیام برات میگم همدمم

یک ماه گذشت و من به صورت عجیبی لاغر شدم نزدیک 4 کیلو لاغر شدم .خب این عالی بود ...

ولی جند روزی هی حالت تهوع داشتم و از حالاتم میفهمیدم که حامله ام ...عصبی بودم...همش به خدا التماس میکردم که ااینطوری نباشه ...چون من واسه هیکلم کلی خرج کرده بودم نمیشد که زحمت این چند وقتم به فنا بره.

بدون اینکه به شهروز بگم برای اینکه مطمئن بشم رفتم ازمایش بدم ....

بااسترس منتظرجواب بودم... جواب رو گرفتم مثبت بود...عصبی جواب رو چپوندم تو کیفم و به سمت خونه حرکت کردم...

تمام سعیم این بود که شهروز بو نبره .. تازه دوماهم بود....و من امیدوار بودم به اینکه بتونم بچه رو بندازم ...

شهروز همیشه میگفت یه بچه ی دیگه بیاریم ولی من نمیخواستم .... مخوصا الان که تازه کنکور ارشد زبانمووو دادم ....اگه این بچه به دنیا بیاد من از زندگی میوفتم ..هیکلمم نابود میشه !

شب موقع خوردن قرص ها دیدم روش نوشته :غیرمجاز برای زنان باردار !

طبق سرچی که تو نت داشتم ...نوشته بود به جنین ومادر صدمه میزنه .....البته بیشتر به جنین .

ای خدا خودت یه کاریش بکن..





هعی همدمم ...من الان 8 ماهه یه دختر رو حامله ام ....

میخوایی بپرسی چیشده ؟....قطره اشکمو حس میکنی که تن لطیفت رو خیس کرد؟

همدمم علائم بارداری روشن شد و شهروز فهمید ومنم بهش کفتم که این بچه رو نمیخوام اولش به شدت مخالفت کرد ولی وقتی دید که چقدر عصبی وناراحتم گفت که بریم یه دکتر و بعدش اگه امکانش بود بچه رو سقت کنیم ....

خیلی خوشحال بودم ...تو پوست خودم نمیگنجیدم ...

اما باشنیدن حرفای دکتر اب یخی رو سرم ریخته شد ...

دکتر گفت به دلیل مصرف قرصهای لاغری قلب جنین دچارمشکل شده و وقتی به دنیا بیاد بیماری قلبی خواهد داشت ...


romangram.com | @romangram_com