#تاوان_دختر_بودن_پارت_47

-نه کی گفته توچاقی؟خیلی هیکلت مناسبه.

-ولی خودم حس میکنم که چاقم.

-خودت اشتباه حس میکنی خانومی.

-ولی یه قرص هایی هست که چربی سوزه میخوام از اون مصرف کنم تا بهتر بشم...

-ببین پرستو بانو...تو با اینکه زایمان هم داشتی هیکلت عالیه ...چرا فکرمیکنی باید از این قرصا مصرف کنی؟

-برای هیکل بهتر...

-خیلی لجبازی ...من که هرچی میگم تو گوش نمیکنی باشه ..

دستامو بهم کوبیدم و گونه شو بوسیدم وتصمیم گفتم فردا برم داروخانه و قرصرچربی سوز بگیرم ...

شهروز از اشپزخونه بیرون رفت و گفت:

-راستی پرستو گل پسرم کو؟

محکم کوبیدم رو گونه م و داد زدم:

-وایی شهروز انقدر درگیر افکارم بودم یادم رفت از خونه مامان منیر بیارمش...

-خسته نباشی..حاضر شو بیا بریم بیاریمش..

سری تکون دادم و حاضرشدم رفتیم دنبال بردیا...

اینم از خاطره یه روز شیرین...

من خیلی خوش بختم....

یه هفته از گرفتن قرص ها و مصرف اونا میگذره... خودم حس میکنم لاغر شدم ولی شهر روز میخنده و میگفه که توهم زدم.تو این یه هفته اتفاقات زیادی نیوفتاده!همه چی روبه راهه ...ما همه خوبیم






romangram.com | @romangram_com