#تاوان_دختر_بودن_پارت_41
پیشخدمت-وشما؟
یاسر-من یه کیک شکلاتی میخورم با قهوه وشیر!
پیشخدمت رفت ویاسر منتظر بهم نگاه کرد
آهی کشیدم و زمزمه کردم:
-خسته ام ...
یاسر-ازچی؟
-ازتو ... از کابوسام...از اون شبا...از اشک ..از بغض از زندگی .. از خودم ...
-میخوایی برم از زندگیت؟
پوزخندی زدم و گفتم:
-ازت نخواسته بودم بیایی که حالا بخوایی بری ...
مکث کردم و با تنفر گفتم :
- البته حق هم داری ..گندتو زدی میخوایی بری ...
هر چی زودتر بهتر ...
بدون توجه به خودش و حرفاش از کافی شاپ زدم بیرون ... هدست هامو دراوردم و اهنگ ادمکش رو پلی کردم:
این بار تو انتخاب شدی برای کشتن صدام
اجیر شده دست هوس به قیمت اشک چشام
عادت شده راحت بکش فکر عذاب من نباش
قلبم نمی ترسه بزن نگاه نکن به گریه هاش
بزن بزن آدمکش بزن تو با بی رحمی
romangram.com | @romangram_com