#تاوان_دختر_بودن_پارت_32
- خودتو مثل گربه ی شرک مظلوم نکن ...من خر نمیشم !
من-یاسر توروخدا ... اینکار رو باهام نکن !
یاسر-هوووف حوصله مو سربردی مثل اینکه زبون خوش حالیت نمیشه نه؟
یه قدم به سمتم برداشت ... خواستم برم عقب که با در برخورد کردم ... سریع خودشو بهم رسوند و چسبید بهم .. وشروع کرد به بوسیدنم ... بدنم شل شده بود ... ولی هنوز داشتم پسش میزدم .. بغلم کرد واروم رو تخت گذاشتم و یه لحظه حس کردم درد شدیدی تو بدنم پیچید ... مغزم قفل کرد ونفسم قطع شد ...
حتی گریه هم نمیکردم ... فقط حس میکردم دارن قلبمو سرمیبرن ...
یادم رمان ها افتادم ... کاخ رویاهام با همسر اینده م رو سرم خراب شد .. دنیا رو سرم خراب شد ... با ضربه هایی که به کمر م میخورد و صدای یاسر که با نگرانی میگفت :
-آنا؟؟آنا نفس بکش ...آنا زنده ای ؟
به خودم اومدم و نفس عمیقی کشیدم ...
یاسر-خوبی؟
من خوب بودم؟...به حال و روز من میشد گفت خوب؟...نگاهی به خودم انداختم ... بی هیچ پوششی ..برهنه کنار کسی که منو بی ابرو کرده بود دراز کشیده بودم ... دوباره نگاهی به خودم انداختم ...حتی تلاشی برای پوشاندن خودم نکردم .... وقتی همه چیز تموم شده بود ..دیگه چه فایده؟
یاسر-خانومی میگم خوبی؟
خیره نگاهش کردم ... قطره اشکی از چشمم افتاد پایین ...یاسر بغلم کرد و سرمو گذاشت رو سینه ش ... و اروم موهامو ناز میکرد ... زیر لب اروم میگفت :
-اروم باش خانومم ...اروم باش گلم ... اروم باش نفسم ...
دوست داشتم جیغ بزنم ... تف بندازم تو صورتش بگم ..دهنتو گل بگیر...بگم خفه شو.. بگم اخه نفهم ادم باعشقش این کار رو میکنه؟...ولی زبونم ازکار افتاده بود ... نتونستم حرف بزنم ...نتونستنم اعتراض کنم ... نتونستم بگم ولم کن بذار به حالم خودم گریه کنم ...بذار بمیرم ...
یاسر-درد داری؟
من؟درد داشتم؟...اره ... قلبم درد میکرد ... گلوم میسوخت ... اره ..چشمام گریه داشت ... اره من درد داشتم .... اره ...روحم درد میکنه ... تمام وجودم درد میکنه .... دارم میسوزم ...دارم اتیش میگیرم ...اره درد دارم ... به خدا قسم درد دارم ... درد دارم به کی بگم؟به کی بگم که جیگرم داره میسوزه؟به کی بگم قلبم داره ازجاش کنده میشه؟
به کی بگم که یک عوضی .. یک گرگ ...یه انسان نما ... منو کشت؟...
دوباره قطره اشکی از چشمم افتاد ... فکم از بغض میلرزید ...
اروم ازش جدا شدم ... و اهسته نشستم سرمو گذاشتم رو زانو هام و خودمو تکون میدادم ..... بغض داشت خفه م میکرد ولی نمیخواستم گریه کنم...
romangram.com | @romangram_com