#تاوان_دختر_بودن_پارت_13
با چشمای گرد شده نگاهم کرد وگفت:چــــرا؟
-اونش به خودم مربوطه.
-بچه ها میدونن؟
-نخیر....ولی اگه بهفمن انوقت من میدونم وشما...اوکی؟
باخنده گفت :
-باشه...باشه ...نزن !
جوابشو ندادم ورفتم داخل اتاق وروی تخت نشستم ..
....بعد از چند دقیقه دکتر که مردنسبتا جوونی بود وارد اتاق شد وگفت
-شما میخوایی دستت رو بخیه بزنی؟
من-بله با اجازه تون
-اسمت چیه دخترکوچولوی دبستانی؟
تودلم چندتا فحش آبدار نثارروح فاطمه کردم که نذاشت اول بریم خونه لباسامونو عوض کنیم بعد بریم...!
با حرص گفتم :
-آنی ...
دکترمنتظر بود تا پرستارسوزن رو نخ کنهخوشدم دستمو گرفته بود ونگاه میکرد
-دستتو باچی بریدی؟خودکشی کردی؟
هیچی نگفتم که گفت :
-چرا اینکار رو کردی دختر به این خوشگلی چرا باید این کار رو بکنه؟
من-جناب دکتر مگه من گفتم خودکشی کردم؟دوما چه ربطی به خوشگلی داره ؟
romangram.com | @romangram_com