#تاوان_دختر_بودن_پارت_10

سورن انگار سوزن بهش خورده باشه بادش خالی شد و اخمی کرد و به رانندگی ش ادامه داد..

من-پگاهی ببخشید عزیزم تند رفتم ...

پگاه- نه من مقصرم...ببخشید.

-گمجو ..بیجور ..حالا ول کن میخوایی دستبندمو بدم بهت ؟

پگاه نیشش رو شل کرد و گفت:

اره الانم همراه ته ...

نگاهی به دستم انداختم وخواستم بازش کنم که دیدم خونی شده ...

پگاه این دستبند مامی جونمه مال خودم خونه س برگشتنی بهت میدم ...

پگاه-باشه

الناز-کثافت ..سواستفاده گر ...بیشعور...کره خر الاغ.

فاطمه-هم دیگر رو نخورید ...باهم مهربان باشید...میخره واسه جفتتون حالا.

من-فاطی جون از کیسه خلیفه میبخشی؟

الناز-فکرکن یه درصد واسه من نخری.

لبخند ملیحی تحویل الناز دادم که جیغ زد :

آنی به مرگ کشته مرده ت اگه نخری واسم همینجا دفنت میکنم .

پگاه- بیشعور به داداش من چی کارداری؟؟

من و فاطی میخندیدیم که یهو سورن داد زد:

-وایی سرم رفت ..چقدر جیغ میزنین شما ها بفرمایین رسیدیم .

من-فاطمه شماها برین کافی شاپ همیشگی من با اقا سورن کاردارم ...کارم تموم شد خودم میام .


romangram.com | @romangram_com