#تاوان_بی_گناهی_پارت_98


قلبم میگه نه اینبار بزار بره....

بارون نمیشن ابرا...

دوباره من تک و تنها میرم لب دریا ... بی عشق هم چی سرده

نمیمونه اونی که منو دیوونه کرده...

قلبم میگه نه اینبار بزار بره...

بخاطره تو و این همه خاطره

دل من ته قصه مون رسید

ته دنیا

برو برو

کسی دردم و حس نکرد...

دیگه هیچ موقعه بر نگرد به این تن تنها...

جاده پای پیاده

منو اخر خط یه دوستی ساده..

اشکام نمیشه پنهون...

دوباره بغضم میشکنه نم نم بارون

قلبم میگه نه اینبار بزار بره

بارون نمیشن ابرا... دوباره من تک و تنها میرم لب دریا

بی عشق همچی سرده...

نمیمونه اونیکی منو دیوونه کرده

قلبم میگه نه اینبار بزار بره

(پازل بند)

#part_245



نمیدونم چند ساعت گذشته بود که چشمام باز کردم...

خورشید داشت غروب میکرد...

اشکام سریع با دست پا کردم...

خداروشکر ارایش نکرده بودم،وگرنه الان باید یه ساعت صورتم و پاک میکردم

سریع ماشین روشن کردم به سمت خونه رفتم...

***

در باز کردم رفتم تو...

بوی غذا کل عمارت گرفته بود..لبخندی روی صورتم کاشتم...

به سمت اشپز خونه رفتم گل شیرینی رو گذاشتم روی میز نهار خوری

نجمه خانوم هنوز متوجه من نشده بود

-نجمه خانوم؟؟؟

سریع برگشت سمتم

با دیدنم چشماش خیس شد

به سمتم اومد بغلم کرد محکم...

-خداروشکر دریا جان..

خداروشکر...

از شر همه بدی ها راحت شدی، دیگه هیشک نمیتونه اذیتت کنه...

میگفت گریه میکرد...

اشک منم در اورده بود

از بغلم کشیدمش بیرون

-نجمه خانوم گریه چرا؟؟؟

باید الان خوش حال باشیم...

گریه نکید تروخدا...

سریع اشکاشو پاک کرد

-باشه دخترم باشه

لبخندم این بار واقعی بود

-شیرینی گرفتم بزارید تو ظرف

بیارید تو سالن

به سایه زنگ زدم اونم میاد...

#part_246

سریع گوشیوبرداشتم هنوز به سایه زنگ نزده بودم

خبری ازش نداشتم

دقیقابعدازاون روز نحس دیگه خبری ازش نداشتم

مثله همیشه بابوق دوم جواب داد

انگارکه روگوشی خوابیده بود

ولی صداش مثله همیشه نبود انرژی همیشگی رو نداشت


romangram.com | @romangram_com