#تاوان_بی_گناهی_پارت_93
هه چی کار میتونه بکنه؟؟
ابرویی چندین و چند سالش دسته منه...
چنگ زدم به صورتش و جیغ زدم
-خفه شو، خفه شو اشغال
دهنت و ببند...
شده باشه خودم و اتیش میزنم که ننگ نباشم تو خانواده ای که نابود شدس
از جام بلند شدم
لباس رو کاناپه تو اتاق بود
به سمتش رفتم ...تند تند همنجور که سعی میکرد پوشش ام حفظ کنم تنم کردم...
تمام بدنم درد میکرد، همه جام
ارسانم یه گوشه دست به سینه ایستاد بود با پوزخند منو برنداز میکرد..
بعداز پوشیدن لباسام به سمت در رفتم که جلوی راهم و سد کرد
-کجا بودی حالا؟؟؟ راستش انتظار زجه های بیشتری رو ازت داشتم...
خیلی منطقی کنار اومدی بااین مثله...
اون عوضی چه انتظاری داشت، میخواست جلوش خودم بکشم..
هه..
نه خیر کور خوندی لعنتی...
-گمشو کنار دیگه نمیخوام ریخت نحست و تحمل کنم
-اووو عزیزم خیلی بی ادب شدی...
قبلا مودب تر بودی...
-به تو هیچ ربطی نداره برو کنار میخوام از این تویله گورم و گم کنم
بازوم گرفت تو دستش
-فعلا باید این تویله رو تحمل کنی،
سرش اورد کنار گوشم با لذت گفت:
-میدونی که فعلا زن منی...
با حرص پسش زدم
-زن تو؟؟هه به همین خیال باش بدبخت متوهم
از حرص خوردن من لذت میبرد
-متوهم چرا عروسک...
یه پزشکی قانونی همه چی رو حل میکنه...
دیگه منو به مرز جنون رسونده بود
نگاهم رو تو کل اتاق گردوندم
چشم خورد به اینه...
برگشتم طرفش
-پزشکی قانونی اره؟؟؟
باشه
با گیجی نگام کرد
با سرعت به سمت اینه رفتم با ارنجم شکوندنش
یه تیکه رو برداشتم گذاشتم رو رگم
دیگه برام هیچی مهم نبود
هیچی
-کور خوندی نمیزارم...
نمیزارم منو بی ابرو کنی...
نمیزارم منو مثله مادرت انگشت نما خاص و عام کنی...
جیغ زدم
-نمیزارم با ابروی خانوادم باز کنی...
با تموم شدن حرفم بی معطلی تیغ و کشیدم رو رگم
اونم نه یه بار چند بار
و اخرین چیزی که دیدم صورت نگران و رنگ پریده ارسان بود که با وحشتک اسمم و داد میزد
***
اروم لای چشم مو باز کردم....
بالای سرم سفید بود نور زیادی به چشمم میخورد...
سرم گیج میرفت،حس اینکه یه کامیون از روم رد شده رو داشتم
بدنم درد میکرد...
چند دیقیه طول کشید تا یادم بیاد چه اتفاقی افتاده....
هنوز تو حال و هوای خودم بودم که، احساس کردم یکی بالای سرمه چشمامو یکم دیگه از هم باز کردم
اولین چیزی که دیدم قیافه ی ارسان بود...
داشت با نگرانی و ترس نگام میکرد..
romangram.com | @romangram_com