#تاوان_بی_گناهی_پارت_82


چون بازم هوار زد...

- برای من اشک تمساح نریز دریا ، فهمیدی؟

من ازت جواب میخوام... جواب

میفهمی که چی میگم...

برای چی بهم دروغ گفتی...؟!

برای چی بدون من رفتی تو اون خراب شده هااااان!؟!؟!؟!



کنترل اعصابم اون موقعه دست خودم نبود...

واقعا اتفاقای امروز بیشتراز توانم بود..

منم مثله خودش صدام بردم بالا هرچی که اون لحظه توی ذهنم بود به زبون اوردم...

- ولم کن ... توچی؟ تو میفهمی؟!؟

حال بد منو نمیبینی....؟!!!

کوری هان...

ولم کن میگم... نمیخوام بهم دست بزنی..

بسه دیگه. بـــسه

خسته شدم

میفهمی...

خسته شدم، چرا درکم نمیکنی هاااان؟؟

چرا نمیخوای یکم منم بفهمی...

چرا همیشه از من انتظار داری؟؟؟

بی توجه به نگاه مات شدش خودم از توی چنگش در اوردم به سمت در رفتم...

با انگشت اشارم بیرون نشون دادم

- برو، همین الان برو، دیگه ام تا وقتی نتونستی درکم کنی برنگرد...

هروقت منو دیدی...

حال و احوال منو ندیدی بیا اینجا...

بیا اینجا صدات وبنداز پس کلت و برای من هوار بزن...

من صدای کلفت و مردونت نمیترسم...

پوزخندی زدم با لحن و نگاه بدی ادامه دادم:

-پس الکی نیا و اینجا منو با این چیزای الکی بترسون...



حالتش از مات بودن در اومده بود...

یه تای ابروش ‌داد بود بالا با کنجکاویی و یکم تمسخر نگام میکرد...

به طرف قدم برداشت...

ولی من از جام تکون نخوردم...

یه قدم دیگم برداشت...

ولی بازم من سرجام ایستادم...

ایستاد روبه روم خم شد تو صورتم، نفس گرمش که بوی عطر بی نظرش و میداد روی صورت رها کرد...

- نیومدم که بترسونمت...

پوزخندی به صورت جذاب و بی نقصش زدم

با تقسی و پرویی جواب دادم:

-میبینی که حتی اگه هدفت این باشه من ازت نمیترسم...

سرش و خم کرد، بوی عطرش داشت بیچارم میکرد...

داشتم کم می اوردم

جلوی خودم..

ارسان...

احساساتم...

نرم شده بود، فکر کنم فهمید چون کمرو گرفت منو به طرف خودش کشید

کشیده شدم تو بغل ارامش بخشش...

همون لحظه همه‌ی ناراحتیام از بین رفت....

اروم شده بودم...

-چرا این کارو کردی؟؟

جوابی بهش ندادم دلم نمیخواست ارامشم بهم بریزه...

-باشمام خانوم...؟؟؟!!!

بازم جواب من سکوت بود...

‍ منو یکم از خودش جدا کرد...اخم غلیظی روی صورتش بود

- به حرفم گوش نکردی و امروز خودت رفتی؟؟؟

وقتی یکم ازش فاصله گرفتم زبونم باز شد مثله اینکه...

-من از پس خودم بر میام...

فشار دستش روی کمر زیادشد، نگاه قهویه ای رنگش رو دوخت به صورتم...


romangram.com | @romangram_com