#تاوان_بی_گناهی_پارت_49
هنوز افکارم همه طرف میچرخید که صدای گوشیم بلند شد
به اسم اراسان روی صفحه نگاه کردم
دستم و روی صفحه کشیدم
ارسان:سلام خانوووم حال شما یه خبر از ما نگیریا جوهر گوشیت تموم میشه....
لبخندی به لحن بامزش زدم و گفتم
_سلام خوبم توخوبی ؟؟شرمنده یکم سرم شلوغ بود.
_خیلی خوب، حالا واسه من بهانه نیار امروز برنامت چیه؟؟
نفسو دادم بیرون گفتم
_برنامه خاصی ندارم چه طور؟؟
_خب اگه برنامه خاصی نداری میتونی ناهار و با من باشی
منم از خدا خواسته بدون هیچ نازو ادایی جواب دادم
_اره حتما میام کجافقط؟؟؟
_ادرسشو برات میفرستم ظهر میبینمت فعلا کوچولوی من
باصدای ارومی باهاش خدافظی کردم
ولی هنوزم ذهنم در گیر کلمه ای که گفت بود "کوچولوی من"....
اگه بخوام صادق باشم اون من اخرش خیلی خیلی بهم چسبید
بالبخند بلند شدم به سمت حموم رفتم تا برای بیرون رفتن اماده بشم
ازحموم که بیرون اومدم سریع حاظر شدم و حوصله رانندگی نداشتم برای همین سویچمو برنداشتم
یه دور دیگه خودمو توی آینه نگاه کردم و از در بیرون رفتم...
از پله ها که اومدم پایین پدرجونو دیدم که داره روزنامه میخونه....
رفتم طرفش بالبخند و گفتم
_سلام پدرجون خودم حال شما چند وقته مارو نمیبینی خوشی سلامتی؟؟؟؟
با صدای من روزنامه رو گذاشت و روی میزو گفت
_علیک سلام یکی یه دونه ای من بسه انقدر زبون نریز وروجک من
لبخندی به روش زدم رفتم گونه چروک شدش رو بوسیدم و گفتم
_چشم زبونم نمیریزم شما امر بفرماید
به تیپ یه نیم نگاه انداخت و گفت
_کجا میری؟؟؟
_بیرون با دوستم
سرمو بوسید و گفت
_خوش بگذره دخترم مواظب خودت باش حتما
_چشم حتما شب میبنمتون
بایه لبخند مهربون بدرقم کرد...
از خونه اومدم بیرون رفتم سر خیابون یه ماشین گرفتم ادرس و دادم هنزفری هامو گذاشتم تو گوشم به بیرون خیره شدم....
به محل قرار رسیدم و پول تاکسی رو حساب کردم پیاده شدم
رستوران جدید بود
واردش شدم
با نگاهم دنبالش گشتم ندیدمش
انگار من زودتر رسیده بود....
رفتم سر یه میز دونفره نشستم و مینو رو از روی میز برداشتم و مشغول خوندش بودم که با صدای گارسون سرمو بلند کردم
_سلام روز بخیر خوش اومدین چی میل دارین...
_منتظر کسی هستم اومدن سفارش میدم
گارسون تعظیمی کرد و رفت من همیجوری با انگشتام روی میز ضربه میزدم که از پشت شیشه ی رستوران یه مازاراتی سورمه ای دیدم
خودش بود...
با ژست خوشگلی از ماشین پیاده شد ...
خیرشده بودم بهش اون منو نمیدید
به طرف رستوران اومد...
بعداز چند مین سایش بالای سرم افتاد
سرمو بلند کردم
ارسان:سلام خانم حال شما؟؟
بلند شدم باهاش دست دادم
_سلام مرسی توخوبی؟
تشکری زیر لب کرد و گفت
_هنوز چیزی سفارش ندادی از کیه اینجایی؟؟
_پنج دقیقه ای میشه نه منتظر تو بودم..
درجواب این حرفم لبخند جذابی زد که دلم یه جوری شد ولی به روی خودم نیاوردم
romangram.com | @romangram_com