#تاوان_بی_گناهی_پارت_37
ازاتاقم اومدم بیرون خداروشکر امروز راتین نبود حوصلشو نداشتم
پدرجونم رفته بود دکتر...
داشتم ماشین روشن میکردم که گوشیم لرزید اول فکر کردم دوباره برام اس اومده که ویبرش طولانی ترشد فهمیدم داره زنگ میخوره
ماشین از پارک در اوردم درو با ریموت بستم
نگاهی به صفحه کردم....
عه...
همون شماره ناشناسس...
با تردید جواب دادم
_الو..
صدایی جذاب و مردونه از پشت خط به گوشم رسید
_سلام خانوم پاکزاد
این کی بود که منو میشناااااااخت....!!!!!
_سلام ،شماا؟ببخشید به جا نمیارم
لحنش اصلا لوس یا جلف نبود یه لحن کامل مردونه و جدی از اونایی که ادم دلش ضعف میرفت
_آرسان هستم خانوم،یادتون اومد دیشب توی مهمونی سایه خانوم برسام منو به شما معرفی کرد
از شدت تعجب و هیجان لب بدبختمو طوری گزیدم که تا فیها خالدونم سوخت...
سعی کردم صدام لرزه محکم صحبت کنم
_بله به جا اوردم جناب... بله امری دارین
_راستش میخواستم بیبنمتون البته بد برداشت نکنید قصدم مزاحمت نیست شمارتونم با کلی زحمت از سایه خانوم گرفتم البته اگه شما خوشتون نمیاد من همین الان شمارتنو پاک میکنم شماام فراموش کنید باهاتون تماس گرفتم
اه لعنتییی.....
برای سایه که یه تپلشو میزارم کناااار....
دختر فلان شده...
اخه شماره منو واسه چی داده به این...
این همه بدبختی داشتم اینم بهش اضافه شد
یکی نیست بهش بگه اخه توکه زنگ زدی ذهن منو مشغول کردی الان میگی فراموش کنم
ازفضولی و کنجکاویی داشتم جون به لب میشدم دراینکهدرخواستشو قبول میکردم شکی نبود ولی خوب از یه طرفم غرورم ....
پس بهتر طوری جواب بدم که نه سبخ بسوزه نه کباب
_خواهش میکنم جناب این چه حرفیه من مشکلی ندارم ولی راستش یه ساعتی یه جایی کار دارم برای همین تا یک ساعت دیگه نمیتونم بیام
اره ارواح عمه نداشتم...
خوبه تا الان داشتم تو خونه مگس میپروندمااااا....
_اشکالی نداره،من خیلی عجله ندارم پس اگه براتون مشکلی نیست ساعت سه کافی شاپ(....) منتظرتونم
_باشه،روز خوش
_روزشماام بخیر خانوم
بعداز قطع شدن تلفن سریع به سایه گور به گور شده زنگ زدم که جواب نداد
پوووووفی کشداری کشیدم
خبر مرگم اومدم کلاس بزارم حالا این یک ساعت و کدوم گورستونی سر کنم
تحمل عمارت ارواح که نداشتم...
شرکتم که نمیتونستم برم...
پس بهتر بود میرفتم یکم خرید کنم یعداز اونجا میرفتم کافی شاپ
به سمت نزدیک ترین پاساژی که به کافی شاپ بود حرکت کردم
****
الکی فقط مغازه هارو دید میزدم
من همه چی داشتم چیزی که مورد نیازم باشه احتیاج نداشتم
فقط یه تاپ و شلوارک که عکس خرس روش بود و نظرمو جلب کرده بودو خریدم
داشتم مغازه هارو نگاه میکردم که چشمم خورد به یه سرویس نقره فروشی
دقیقا پشت ویترین یه گردبند بود به شکل قلب که واقعا خوشگل بود...
سریع رفتم توی مغازه و خریدمش
گرون بود ولی میرزید....
به ساعتم نگاه کردم یه ربع تا قرارم وثت داشتم
به سرعت به سمت پارکینگ پاساژ رفتم
سوارشدم به سمت کافی شاپ روندم
****
#part_107
وارد کافه شدم جای خیلی خیلی خوشگل و البته دنجی بود
چشم گردوندم تا این شازده ارسان خان و بیبنم که خودش از جاش بلند شد
او مای گاد.....
چه تیپی ام زده لاکردار...
یه تیشرت جذب مشکی تنش بودکه بدن خوش تراششو به نمایش گذاشته بود
romangram.com | @romangram_com