#تاوان_بی_گناهی_پارت_119


-زبونتم موقعه تصادف صدمه دیده مثله اینکه!!

صداش رو مخم بود برای اینکه خفشه برگشتم طرفش

با نفرت نگاهش کردم

-میشه خفه شی سرم درد گرفت بسه دیگه

با شنیدن این حرفا اخماش رفت توهم ولی چیزی نگفت

حدود دوسه ساعت بعد پرستار سرمم و چک کرد و اجازه ی مرخصی داد...

تواین هین فهمیدم که بله بنده با خود ارسان تصادف کردم...

یه سوال مگه این بشر چندتا ماشین داره...

هوووف بیخیال به من چه....

بدون خواست من تا ماشین همراهیم کرد..

خودش میخواست منو برسونه..

گفت ماشین خودمو فردا برام میفرسته...

البته فرقس نمیکرد چون میخواستم بفروشمش

فقط مونده بودم جواب پدرحون برای این سر باند پیچی شده چی بدم



اصلا نفهمیدم کی رسیدیم خونه

داشتم از ماشین پیاده میشودم که ارسان صدام کرد

برگشتم و نگاهش کردم

-منم باهات میام، چون با من تصادف کردی بهتر به پدرجونت راستشو بگی

پوزخندی زدم و شونه ای بالا انداختم و از ماشین پیاده شدم...

به سمت خونه رفتم و زنگ در و فشار داد

در با صدای تیکی باز شد

راه افتادم به سمت عمارت...

ارسانم داشت پشت سرم می اومد...

به عمارت که رسیدیم قبل از اینکه در باز کنم خودش باز شد و قامت پدرجون نمایان شد...

با بهت به ما نگاه کرد و با دیدن باند روی سرم اول با تعجب بعد با نگرانی به سمت اومد

-چی شده دریا...

خوبی؟؟

بادستش باند و لمس کرد

-این چیه تصادف کردی...

کجا رفته بودی مگه...

وقتی دید من حرفی نمیزنم رو کرد به سمت ارسان و گفت:

-چی شده پسرم چه بلایی سرش اومده

با کی ةتصادف کرده...

ارسان سرش و انداخت پایین و گفت

-من

#part_297



صدایی از پدرحون در نمی اومد...

بعد از چند دقیقه با صدای ارومی پرسید:

-تو،چه جوری اخه ....

ارسان سرشو گرفت بالا... زل زد یه پدرجون

شاید از یه ماه پیش بود دلم ضعف میرفت برای این طرز نگاه کردنش که پر از اتقدار بود...

ولی خوب الان همچی عوض شده

-بله من داشتم ماشین از پارک در می اوردم دریاام دقیقا داشت ماشینشو پارک میکرد

برای همین کنترل ماشین از دستش در رفت و از پشت زد به من

پدرجون با نگرانی بیشتری برگشت طرفم...

بازوهام و گرفت با لحن ملایمی گفت:

-خوبی دریا عزیزم حالت خوبه...؟!

جایت درد نمیکنه...

لبخندی به این همه مهربونیش زدم

چرا درد میکرد...

سرم درد میکرد...

بدنم گفته بود...

ولی..

ولی..

بیشتر از همه قلبم درد میکرد، قلبی که هزاران بار به دست همه شکسته بود

لبخندم و حفظ کردم

-یکم سرم درد میکنه فقط همین


romangram.com | @romangram_com