#تاوان_بی_گناهی_پارت_118
چراا حس میکنم قلبم داره از تو سینم در میاد...
چرا دیگه نمیخوام بزنه...
-خستمه خدااا
خستمه...
دیگه بریدم...دیگه نمیکشم
دیگه نیمتونم
نمیدونم دقیقا چند ساعت اونجا بودم
سرم داشت منفجر میشد
از گریه زیاد چشمام جایی رو نمیدید...
ولی بارم دلم گریه میخواست...
دلم جیغ میخواست...
سوار ماشین شدم بیحال راه افتادم
اصلا تعادل نداشتم...
خیابونا تقریبا شلوغ بود...
اول صبح بود و مردم داشتن میرفتن سر کار...
چشمام همه جارو تار میدید...
داشتم ماشین میکشیدم کنار که حداقل نزم به کسی و بکشمش...
همین که خواستم پارک کنم...
خوردم به پورشه ای که داشت از پارک در می اومد
شدت زیاد نبود ولی چون بیحال بودم سرم خورد به فرمون...
یعدش دیگه نفهمیدم چی شد...
***
اروم لای چشمم و باز کرد، سرم درد میکرد
چشمام میسوخت...
تا چشمام باز شد فهمیدم چه اتفاقی افتاده
دستم بردم بالا و گذاشتم روی سرم...
باند پیچی شده بود
دستم که زخمم و لمس کردصدای اخم بلند شد که پش بندش صدای که شاید یه زمانی بهترین صدای تو دنیا بود و شنیدم
-دریا...دریا حالت خوبه؟؟؟
بغض باز نشست تو گلوم، اروم یه قطره گوشه ی چشمم افتاد پایین...
دلم گریه میخواست...
چشمام میسوخت
-دریا... باتوام حالت خوبه...
صداش نگران بود
ولی دیگه چه فرقی میکرد؟؟؟
این صدای نگران چه تاثیر داشت رو من؟؟
جوابش همین یک کلمه بود
-هیچی
برای اینکه باز صداش در نیاد
ارو چشمام از هم باز کردم
سرم تیر میکشید
نگاهی بهش انداختم
-خوبم بسه حرف نزن سرم درد میگیره
دیدم که سرش و تکون داد و البته با کمی تعجب نگاهم کرد...
این نگاهش حتما بخاطره لحن سرد و خالی از احساسم بوده...
به جهنم بزار تعجب کنه مگه برام مهمه...؟؟؟
نمیدونم چند دقیقه گذشته بود که باز صداش بلند شد
-پدرجونت نمیدونه اینجایی
جوابی ندادم
دلم میخواست بگم تو اینجا چی کار میکنی؟؟؟
اونی که باهاش تصادف کردم کجاست؟؟؟
ولی نگفتم
تو همین افکار بودم که باز صداش بلند شد
چرا خفه نمیشه
-شنیدم میخواید از ایران برید؟؟!!
-سکوت
-چرا؟؟؟
-سکوت
romangram.com | @romangram_com