#تاوان_بی_گناهی_پارت_104
ولی خاص کن کاریشو با شما ها جبران کنه
بگذریم...
بعد از رفتن تو حدود یکسال گذشته بود که یه پسر خیلی خوشگل و خوش قد و بالا اومد اینجا
ادعا میکرد پسر فرزاد (عموی دریا) هممون شوکه شده بودیم
هیچکس فکر نمیکرد که اتوسا(مادر ارسان)
بچه رو نگه داشت باشه
پدرجونت اولش باورش نشد، ولی ارسان رفت و اومد و با خودش نشونه اورد
نشونه هایی که واقعا دیگه پدرجونت نمیتونست چیزی درمقابلش بگه
-هممون باورمون شده بود کخ اون پسر زیبا نوی پدرجون و پسر فرزاد
پدرجونم برای جبران گذشته ها خواست که این پسر و زیر بالا و پرش بگیره و کارایی که نونست برای مادرش انجام بده برای اون بکنه
ولی راتین هی زیر گوشه پدرجون خوند که شاید ارسان دروغ میگه
شاید دنبال پوله
شاید فلانه
شاید اینه....
انقدر که پدرجونت از ارسان خواست که باهم برن از مایش DNAبدن ارسان ترسی نداشت و قبول کرد
ولی بعد از یه ماه که جواب اومد هممون حیرت زده شده بودیم
ارسان هیچ سنخیتی با پدرجون نداشت
ایشونم که خیلی عصبی و ناراحت شدن با توهین و افترا از خونه پرتش بیرون
اونروز ارسان جلوی همین عمارت قسم خورد که همه تاوان کارمون پس میدیم
دیگه من از چیزی خبر نداشتم تا اینکه یه روز یه اقایی اومد با پدرجونت حرف زدن
اونروز پدرجون مثله اسفند روی اتیش بود
هر ان من میگفتم الان سکته میکنه...
فقط هی میگفت کی راتین میاد
کی راتین میاد؟؟؟
وقتی راتین اومد، پدرحونت بدون فوت وقت زد تو گوشش و داد زد
-حال واسه من جواب ازمایش و عوض میکنی
حال تویی که نو ام نیستی ادعا های بیخود میکنی
واسه چی اون کار و کردی
انقدر تو گوش کن خوندی که ارسان نوام نیست که بری جواب ازمایش و عوض کنی
اره پسر ناخلف
همینجا بود که دعواشون شدت کرد و اون اتفاق افتاد
من هیچ وقت فکر نمیکردم این اتفاق بیوفته
هیچ وقتم فکر نمیکردم که باز ارسان و بیبنم ولی با کمال تعجب اونروز اومد بیمارستان وقتی که تو حالت بد شد
دریا خدا شاهده منو تهدید کرد که یه بلایی سرت میاره
گفت که یه کاری میکنه داغ تو روی دل هممون بمونه
من ترسیدم مجبور شدم که به کسی نگم
فکر کردم اینحوری کمکی میکنم ببخشش منو دخترم
ببخش ....حلالم کن
انگار تمام انرژیم تحلیل رفته بود
حرف نمیتونستم بزنم
صدای هق هق ریز نجمه خانوم میشنیدم
هیچکاری نمیتونستم بکنم
یه آن احساس کردم تمام محتویات معدام داره میاد تو دهنم
با سرعت که نمیدونم از کجا اوردم به سمت دسشویی دوییدم
هرچی که تو معدم بود نبود اوردم بالا
انقدر عق زدم که بیحال شدم
دهنم الخ شده بود، انگار حجم این حرفا رو بالا اورده بودم
سخت بود شنیدنش
و سخت تر از اون این بود که من فقط قربانی شدم
قربانی اشتباهات خانوادم...
من بی گناه تاوان کدوم بی گناهیم و پس میدم اخه...
چرا باید عاشق کسی بشم که از من متنفره
چرا خدا؟؟؟
چرا؟؟؟
به زور از روی سنگا بلند شدم دست صورتم شستم ازدسشویی زدم بیرون
نجمه خانوم بنده خدا پشت در نشسته بود
باکمکش صورتمو خشک کردم نشستم رومبل
باصدای بیجونی بهش گفتم
romangram.com | @romangram_com