#تارا_پارت_94


#155





( پیکو)





کلافه از حجم بی اندازه موهام که داخل کلیپس جمع نمیشد،موهام رو چنگ زدم و ازاد گذاشتمشون...



دستی به لباسم کشیدم و از اتاق خارج شدم.

جلوی در اتاق کایا ایستادم و بدون در زدن وارد اتاق شدم.



تیشرتش رو جلوی تنش گرفت و طلبکارانه نگام کرد.



ـ چیه!



ـ اون در نقشش چیه دقیقا



ـ من چه میدونم



ـ پیکو



ـ جان پیکو، قربون اون حرص خوردنت بشم



ـ ای زهرمار!



دستام رو دورش حلقه کردم و بوسیدمش



ـ اع نکن پیکو تف مالیم کردی



ـ دوست دارم به تو چه



ـ چیشد



ـ چی چیشد؟



به موهام اشاره کرد....



ـ اوف نه بابا! جمع نمیشه بی صاحاب.



خندید...



ـ خوش به حالت موهات خوش حالته



ـ اره اما بلندیش پدرمو در اورده



ـ بهت میاد خل مشنگ کوتاهش نکنیا



ـ یه دونه پیکو بیشتر که نداریم. چشم بخاطر گل روی تو!



بازشو پیچوندم...



ـ عمتو مسخره کن میمون!



خندید



ـ عمه ندارم که...



ـ میگم کایا



ـ جان



ـ دلم شور میزنه بیا نریم!



#156



ـ جواب غرغرای هانا رو تو میدی؟



ـ اگه من حریف اون جیغ جیغو میشدم الان پیش تو بودم؟

یه چیزی بگو با عقل جپر دربیاد اخه...



خندید......


romangram.com | @romangram_com