#تارا_پارت_61
+شماها چتون شده!
کایا_ پیکو حالش خوب نیست.
نگاهش را روی چهره اشفته و ارایش بهم ریخته پیکو متمرکز کرد و پاسخ داد.
+ پیکو من میدونم بخاطر مادربزرگت ناراحتی.
پیکو دستی به بینی اش کشید و گفت:
_ ما باختیم خانوم دیگه راهی نمونده
+ من اینجا اومدم تا بهتون یه پیشنهاد بدم دخترا.
کایا ایستاد و نگاهش را بین دختر ها به گردش در اورد.
جمیلا+ چه پیشنهادی؟
--- میخوام پبشنهاد همکاری توی پروژه جدیدم رو بهتون بدم.
پیکو+ یعنی چه؟
_ مگه نمیخوای مادر بزرگت رو عمل کنی؟
_خب اره
+ پس پیشنهادم رو قبول کنین دخترا.
من همه شما هارو برای طرح هام میخوام.
هانا بهت زده جلو رفت و گفت:
+ میخواین ما مدل برندتون بشیم؟!
_ بله هانا
نگاهی به تک تک دخترا انداخت و گفت:
+ تا فردا نظرتون رو بهم بگین.
قدمی عقب گذاشت و از اتاق خارج شد.
#98
به محض خارج شدن رز دختر ها در سکوت به یکدیگر نگاه کردند.
عضو مدل های رز بودن اتفاقی بود که نسیب هرکس نمیشد!
برند رز یک برند معتبر در عرصه هنر مد بود.
کایا - نظرت چیه پیکو؟
پیکو نگاهی به دختر ها انداخت و گفت:
+نمیدونم.
جمیلا_ ببین پیکو ما فقط بخاطر تو وارد این راه شدیم.
دوستیمون انقدر ارزش داره که تا تهش پات وایسیم.
نانسی+ من و خواهرام زندگیمونو مدیون تو و کایا هستیم.
هرکاری از دستمون بر بیاد انجام میدیم.
کایا_ خوب فکر کن پیکو این پیشنهاد خوبیه.
romangram.com | @romangram_com