#تارا_پارت_43
موزیک به اتمام رسید و تشویق تماشاچیان به اوج رسید.
کایا نفسی گرفت و ایستاد.
تمام دختر ها دوشادوش یکدیگر ایستادند و مضطرب به داور ها خیره شدند.
#پارت79
ابتدا کندیس میکروفونش راتنظیم کرد و گفت:
_ خیلی خوبه ادم بعد از دیدن کلی اجرا که جا داره بگم یه عده کسل کننده بودن شما دخترا مثل همیشه با شور هیجان ادمو سر کیف بیارین.
رای من مثبته دخترا....
لبخند رضایتمندی میهمان چهره دخترک ها شد.
سعد_ کاملا با نظر کندیس موافقم...
شما به مرحله نهایی میرین دخترا.... رای من مثبته...
سعد به رز نگاهی انداخت و گفت:
_ تو چی رز؟
رز موهای روشنش را پشت گوشش زد و با لبخند گفت:
_ بعد از دیدن همچین اجرای جادویی فقط میتونم بگم...
بله و هزاران بله برای رفتن این فرشته ها به مرحله نهایی...
هیاهوی عظیم سالن با تپش قلب دخترک ها یکی شده بود.
حال تنها نظر مرد مغرور مانده بود....
دیوید با لبخند نگاهی به کایا انداخت و گفت:
_ قسمت اخر رقص بی نظیر بود کایا باید بگم حرفمو در جلسه اول مسابقه پس میگیرم.
رای من هم مثبته دخترا موفق باشین.
کایا لبخند مغرورانه ایی به مرد مقابلش پاشید و همراه بقیه از صحنه خارج شد.
#80
دخترک ها سرخوش از پیروزی دوباره دست روی شانه یکدیگر انداختند و به سمت اتاق هایشان رفتند.
هانا_ خیلی خوش حالم بچها
پیکو_ باید برای یک هفته دیگه تمام هنرمون رو به نمایش بزاریم.
کایا_ اخرین تلاشمونه....
نانسی_ پس باید نهایت تلاشمون رو بکنیم.
ان شب خسته از اجرا به اتاق هایشان پناه بردند و با قول ملاقات یکدیگر در صبح روز بعد از یکدیگر جدا شدند.
کایا در خوابی عمیق بود و بی خبر از دل پر آشوب رز در اتاق کنارش بود.
romangram.com | @romangram_com