#تارا_پارت_34
پیکو_سلام خانوم خوش اومدین.
حامد_بنشینید لطفا ما نمیخواستیم مزاحم شامتون بشیم.
رز از استعداد شما دختران جوان گفت من هم کمی کنجکاو شدم که از نزدیک ملاقاتتون کنم.
نانسی_ این چه حرفیه! به ما لطف دارید.
جمیلا_ شاید کمی استعداد داشته باشیم اما انقدر هم نیست!
هانا_توروخدا بشینین ، سرپا اذیت میشین.
کایا_ بله حق با هاناست! بنشینید لطفا.
حامد لبخندی زد و ادامه داد:
_من اجرای شما رو دورادور دیدم و بهتون اطمینان میدم اگر همینطور محکم جلو برین پیروز مسابقه خواهید بود خانوما.
فراموش نکنید شما تا مرحله نیمه نهایی جلو اومدین.
این به این معناست که استعداد پیروزی و رقص رو دارین.
کایا لبخندی به حامد زد و گفت:
_این امید شما و حرف های پر انرژیتون رو هرگز فراموش نمیکنم.
همه ی ما با یک هدف جلو اومدیم.
و نهایت تلاشمون رو میکنیم تا پیروز بشیم.
رز_ اینو فراموش نکن کایا.
گاهی اینکه تمام توانت رو هم بزاری کافی نیست.
یه سری از راه های زندگی انرژی و صبری بیش از حد توان معمولی ادمی زاد رو میطلبه.!
حامد_ خب خانوما شامتون سرد نشه. ادامه بدین لطفا شبتون بخیر.
#پارت65
دختر ها تک به تک با لبخند پاسخ شب بخیر زوج را دادند و سرجایشان نشستند.
پیکو_ من از این زن خوشم میاد . حرفای قشنگی میزنه!
جمیلا_ درسته! حرف هاش قشنگه چون رویا های ماست.
کایادور از چشم دختر ها که مشغول بحث بودند نگاهی به میز مقابلش انداخت و با دیدن جای خالی دیوید نفسش را با صدا بیرون داد و با تغییری ناگهانی خوش حال گفت:
_بیاین امشب رو استراحت کنیم و خوش بگذرونیم دخترا.
هانا_ حق با کایاست! بیاین امشب رو برای خودمون و بدور از کارمون اختصاص بدیم.
کایا_ گاهی فشار بیش از حد روی ارزو ها ادم رو نا امید میکنه پیکو!
حرف های رز قشنگ و امیدوار کنندس اما اگه درست راهش رو جلو بره از رویا به واقعیت تبدیل میشه.
اینطور نیست جمیلا؟
جمیلا_ درسته کایا !
نانسی_ اگر اشتباه نکنم منظورت اینه برای هر کاری وقت لازم رو کنار بزاریم و همیشه استراحت رو در کنارش داشته باشیم.
هانا_ اخ قربون ادم چیز فهم!
صدای قهقه دختر های جوان توجه هر شخصی که از کنارشان میگذشت را جلب میکرد.
romangram.com | @romangram_com