#تارا_پارت_13

_روانیه! نگاهش نکن بزار انقدر نگاه کنه تا چشاش دراد!



پیکو خنده ریزی کرد و به صحبت با جمیلا مشغول شد.



هانا با شیطنت به دیوید اشاره میکرد و برای کایا ابرو بالا می انداخت!



کایا با عصبانیت چشم غره ایی به او رفت و دوباره مشغول مطالعه مجله شد.



#پارت22





با فرود هواپیما کایا هوش حال گویی وزنه سنگینی از روی قفسه سینه اش برداشته شد لبخند زد و کمربندش را باز کرد.





دختر ها قهقه به ان همه عجله کایا برای رهایی از نگاه دیوید زدند .





پیکو_بدو بدو فرار کن الان میخورتت!





کایا_ساکت شو پیکو بخدا عصبانیتمو سر تو خالی میکنما!



هانا_ هی کایا مراقب باش وقتی از کنارش رد میشی گازت نگیره!



نانسی برای کنترل صدای خنده اش دستش را بین دندان هایش گذاشته بود و میخندید.



جمیلا سری از تاسف تکان داد گفت:





_انقدر اذیتش نکنین شما ها که از اون بدترین...



کایا کت اسپورتش را بر روی تاپ مشکی رنگش به تن کرد و جلو تر از بقیه راه افتاد.



تمام افراد حاضر در هواپیمابا تعجب به دختر ها که به زبان عربی صحبت میکردند خیره بودند...



#پارت23



کایا قبل از همه به راه افتاد... از مقابل دیوید گذشت و نفسش را بیرون داد.





از پله های بلند ارام پایین رفت و منتظر بقیه دختر ها ایستاد.

کم و بیش افرادی که پیاده میشدند را میشناخت.



انهارا در مرحله بیش در حین اجرا دیده بود.





تیم بلژیک ۸ شرکت کننده داشت... ۴ دختر و ۴ پسر...



تیم المان ۱۲ شرکت کننده داشت که ۱۰ پسر و دو دختر انرا تشکیل میدادند.



تیم هلند ۶ نفر بود.. 5پسر و تنها یک دختر!



اما تیم فلیپین در مجموع15شرکت کننده پسر داشت.



تعداد اقایان در برابر بانوان بیشتر بود.



تنها تیمی که اعضای ان چهار دختر بودند تیم انها بود.



چابکی و سابقه تیم های دیگر در رقص کمی اضطراب دختر ها را بیشتر میکرد.



#پارت24





هوای ترکیه سرد تر بود نسبت به کشور مقیم خودش ... باد شدیدی میوزید و موهای بلند کایا را به رقص در اورده بود.



کلافه از تاب موهایش قسمتی از ان را پشت گوشش زد و روی از دیوید که از پله ها پایین می امد گرفت.



با صدای کسی سرش را بلند کرد و با چهره خندان سعد روبرو شد.



_سلام کایا...



از اینکه یک همزبان برای گفت و گو پیدا کرده بود با خوش حالی به سعد خیره شد.

romangram.com | @romangram_com