#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)
#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)_پارت_73
-دوست داری گذشته دوباره تکرار بشه
-آره خیلی
-پس فردا آماده باش که میام دنبالت
-کجا ؟
-با بچه های دانشکده برق میریم شمال پیش خاله مریم
از خوشحالی دستانم را بهم میکوبم اما این خیلی زود فروکش میکند و با خجالت سوال همیشگی ام را از کاوه میپرسم .
-فرهانم میاد ؟
اینبار عصبی و ناراحت نمیشود اما سرد جوابم را میدهد .
-اون دیگه متاهله خیلی وقته که توی جمع ما نیست فقط هرازگاهی با من تماس میگیره یا گاهی توی باشگاه همدیگه رو میبینیم
هیجانم زیاد میشود .
-تغییر کرده یا نه ؟
-خوب یکم جا افتاده تر شده ولی هنوزم همون فرهانه
-رابطه اش با همسرش چطوره ؟
اینبار پایین پایم مینشیند و در چشمانم زل میزند.
-میخوای بدونی که بری و مثل زندگی خودت خونه ی اونا رو هم ویران کنی
-کاوه چرا نمیفهمی من فرهانو دوست دارم .....اصلا میدونی عشق چیه ؟
برمیخیزد و عصبی میخندد .
-د میدونم که الان اینجام
romangram.com | @romangraam