#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)
#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)_پارت_115


نمیخواستم کسی به جای من شب هایی را که تا صبح اشک ریختم جبران کند .

یا زجر تن دادن به رابطه هایی را که بدون عشق تحمل کردم بدهد و یا روزگار بی امیدم را مبدل به بهشت کند .

اما دلم میخواست فقط یک نفر درکم میکرد به چه کسی بگویم که من هم فقط تاوان دلم را دادم .

برگ بیست و دوم : ثانیه های انتظار

سروین

نشسته ام اینجا تنهای تنها .

منتظر بیرون آمدن مردی هستم که با مرگ دست و پنجه نرم میکند .

امیدوارم برگردد صحیح و سالم مثل روزهای اولش .

ویبره میرود میدانم کسی پشت خط ، انتظار صدای مرا میکشد دکمه سبز را لمس میکنم و صدای آرش در گوشم میپیچد .

-الو سلام

-سلام

-حالتون خوبه ؟ چرا صداتون گرفته است

بی محابا میگویم .

-فرهان چاقو خورده الانم توی اتاق عمله

-ای داد اما چطوری ؟ کی این اتفاق افتاد ؟

نگرانی اش حس دلگرمی به من میدهد .

-میشه بیاین پیشم

کمی مکث میکند .


romangram.com | @romangraam