#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)
#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)_پارت_111


-من از بچگی ام عادت نداشتم جواب بدی رو با بدی بدم نمیدونم شاید میخواستم طرفمو شرمنده کنم در مورد تو هم این قضیه فرقی نداره میخوام بهت کمک کنم به کسی که دوست داری برسی حداقل اینطوری شاید یکی از ما دوتا بتونه خوشبخت زندگی کنه

سنگینی نگاهش را روی صورتم احساس میکنم برمیگردم در نگاهش آن فرهان قدیمی مرده و حالا مردی متولد شده است که دلش میخواهد تمام مهر و محبت دنیا را به پایم بریزد .

-سروین به اندازه ی تمام لحظاتی که مجبورت کردم جوری زندگی کنی که دوست نداشتی ازت عذر میخوام و حاضرم هر کاری بکنم که گذشته رو جبران کنه .......تو بزرگوارتر از اون چیزی هستی که فکرشو میکردم

چقدر کلمات محبت آمیزش به دلم مینشیند روزی من تشنه ی ذره ای از آن بودم .

شرمنده ام به خاطر قولی که به پدرم داده ام با اینکه میدانم فرهان چگونه بهترین لحظات زندگی ام را تباه کرد .

-فقط کافیه بهم بگی چی میخوای تا هرطور شده برات انجامش بدم

نگاهم پی چمدان کوچکی میرود که درست در کنار پایه ی مبل جا خوش کرده است و به من دهن کجی میکند .

-چیزی که من میخوام تو نمیتونی بهم بدی

-خب حداقل بهم بگو چیه

-برگدوندن چهار سال از زندگی ام که توی این خونه تلف شد..... زنده کردن آرزوهایی که هر زنی وقتی میره خونه ی شوهرش داره و تو ازم دریغ کردی میتونی بهم بدیشون ؟

دوباره خودم جوابم را میدهم .

-نه.... پس من هیچی ازت نمیخوام قصد رفتن دارم که فرهان دستم را میکشد و مرا در آغوشش غرق میکند تمام سلولهای بدنم دچار شک شده اند و بی اختیار ایستاده اند فرهان دستانش را دورم حلقه کرده و مرا به خود میچسباند .

-تو راست میگی من هرگز نمیتونم گذشته رو جبران کنم اما در عوض میتونم به پدرت کمک کنم تا از ورشکستگی نجات پیدا کنه

او میداند ....دلیل صبوری های پدرم و مهربانی های امروزم را فهمیده است اما شاید اینبار واقعا میخواهد گذشته را جبران کند بدون هیچ کلک و دروغی .

دستانش شل میشوند و سرش را نزدیک می آورد و بوسه ای روی گونه ام میکارد و به هیچ حرف اضافه ای چمدانش را برمیدارد حالا میدانم من برای او هیچ ارزشی ندارم حتی اگر به قدر مادر ترزا مهربان و درستکار باشم به سمت درب میرود و قبل از رفتنش حرفهای آخر را هم میزند .

-منم با طلاق توافقی موافقم روز دادگاه میبینمت

برمیگردد و نگاه خسته اش را به چشمانم میدوزد .

-سروین برام دعا کن مطمئنم دعای هیچ کس به اندازه تو نمیتونه روشنگر راهم باشه و میخوام که منو ببخشی ازت خواهش میکنم ......خداحافظ امیدوارم خوشبخت بشی


romangram.com | @romangraam