#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)
#تن_پوشی_از_اجبار_(جلد_اول)_پارت_106
دستش را بالا می آورد و به نشانه سکوت جلوی بینی اش میگیرد .
-فرهان جان دختر منو ببخش اشتباه کرد نباید اینقدر با سرعت و بدون فکر تصمیم میگرفت حالام بهتره بشینید دوباره با هم صحبت کنید و این مشکلات اخیرو حل کنید هر کمکی که بخواید هم بهتون میکنم
فرهان با وقاحت تمام دست به سینه نشسته است و با پوزخندی روی لبش جواب پدرم را میدهد .
-قبوله اما چه تضمینی میدید که دخترتون دوباره از این کارا نکنه
باورم نمیشود که او اینگونه با پدرم سخن میگوید .
-من تضمینش میکنم تضمین از این بالاتر
-خب به شما که اعتمادی نیست چون اگه قرار بود این اعتماد جواب بده قبلا میداد و الان وضع ما این نبود
به قدری عصبانی هستم که دلم میخواهد همینجا خفه اش کنم پدرم در سکوت نگاهش میکند میدانم این حالتش زمانی اتفاق می افتد که بخواهد فعلا در مقابلش کسی کوتاه بیاید اما بعدا به حسابش میرسد .
به قدری ناخونهای دستم را درون گوشت کف دستم کرده ام که احساس میکنم درد تمام دستم را فرا گرفته است پدرم بالاخره سکوتش را میشکند .
-در ازای اعتماد دوباره ات چی میخوای ؟
-نیمی از امتیاز این هتلو راستش خیلی از اینجا خوشم میاد
پدرم بدون فکر جواب مثبت میدهد .
-قبوله بهتره راجع به جزئیاتش بعدا صحبت کنیم الان برید و مثل زوج های خوشبخت مشکلاتتون رو حل کنید دیگه ام دلم نمیخواد حرفی از جدایی بشنوم فهمیدی چی میگم سروین یا نه ؟
فکر میکردم پدرم حامی و پشتیبان من است و با شنیدن خبر جدایی ام حتما طرف مرا میگیرد اما چه اتفاقی افتاده که پدرم اینقدر راحت دختر یکی یکدانه اش را به دست مردی میسپارد که در ازای زندگی با من تقاضای نیمی از امتیاز این هتل را میکند .
-اما بابا شما نمیدونید این .....
-سروین نشنیدی چی گفتم یا باید دوباره تکرار کنم
اشک هایم صورتم را خیس میکنند اما پدرم همچنان منتظر جواب است .
-چشم
همانند یک برده به دنبال فرهان راه می افتم .
romangram.com | @romangraam