#سولمیت
#سولمیت_پارت_22
از همه ی اتفاقا بی خبربه طرف دانشکدمون که معماری بود دویدیم..
جلو کلاس، عاطفه و بقیه ی همکلاسی ها رو دیدم.
- مثل اینکه استاد نیومده.
ثنا دستشو برا عاطفه بالا برد و تکون داد: عاطفهههههه!!!!
عاطفه که مشغول صحبت با بقیه بود به محض شنیدن صدای ثنا روشو به سمتمون چرخوند: فاطییی! ثنا!
به سمتمون اومد و هردومون رو تو بغلش کشید: واای بچه هاا! چقدر دلم براتون تنگ شده بود!
ثنا با مهربونی جوابش رو داد: ما هم دلمون تنگت بود عشقم.
از بغلش اومدیم بیرون و ثنا ادامه داد: عاطی میدونی چی شده چرا بچه ها جمع شدن جلو دانشکده عمران؟
- مثل اینکه چند تا از دانشکده های دانشگاه های دیگه با دانشگاه ما هماهنگ کردن امروز جلو در دفتر رئیس دانشگامون تحصن کنن، همه ی کلاسا رو هم لغو کردن.
- چرا اخه؟ تازه اوضاع کرونا درست شده می خوان اوضاع رو دوباره بهم بریزن که چی بشه؟
- چند تا دانشجوی عمرانی که سال قبل به خاطر فرو ریختن ساختمون مرکزی فوت شدن درست قبل کرونا، به خاطر همین مسئولین هم خیلی سرسری ازش رد شدن انگار ما نفهمیم، همچین چیزی رو به خاطر قرنطینه یادمون بره!
ثنا گویی تازه یادش افتاده باشه: آهان! اون ساختمونی که می گفتن به خاطر بودجه ای که واس تعمیر ساختمون مرکزی فنی مهندسیا گذاشتن ولی برای جذب دانشجوهای بین الملل استفاده شد، فرو ریختش؟
عاطفه با حرص جواب داد: بله همون که ریخت رو سر دانشجوهای بدبخت و چند نفر رو به کشتن داد!
من که تا الان ساکت بودم پرسیدم: خوب الان حرف حسابشون چیه؟ میخوان رئیس دانشگاه رو اخراج کنن؟
- تو که میدونی دانشگاه ما چقدر دانشجوی خارجی می گیره! الان نصف بچه های کلاس خودمونم بین المللن. اینو یه بهانه ای کردن که جذب دانشجوی بین الملل رو کمترش کنن. رئیس دانشگاه فاسد ما رم اخراج کنن.
romangram.com | @romangraam