#سقوط_یک_فرشته__پارت_62

ایزابل که با محرکات درونی کورنی آشنا نبود سری به علامت تشکر فرود آورد.کارلایل آنها را گذاشت و برای آوردن کیف دستی خود به سوی کالسکه رفت و خانم کورنی ایزابل را به اطاق غذاخوری هدایت کرد.چون به آنجا رسیدند کورنی با همان لحن سرد و خشن گفت:«خانم شاید بخواهید پیش از صرف غذا لباسهایتان را بیرون بیاورید و راحت شوید.»

ایزابل جواب داد:«خیلی ممنونم به اطاق خودم خواهم رفت میل به غذا ندارم.»

«پس چه چیزی میل دارید؟»

«اگر ممکن باشد یک استکان چای»

خوردن چای در این وقت شب معمول نبود و در خانه کارلایل سابقه نداشت.کورنی که کوچکترین حرکتی برخلاف معمول و متداول را خطائی بزرگ می پنداشت از این حرف یکه ای خورده فریاد کرد.

«چه گفتید؟چای؟در این وقت شب کجا معمول است چای بخورند؟تصور نمی کنم آب جوش حاضر باشد.به علاوه اگر شما بخواهید در ساعت یازده شب چای بخورید تا صبح نخواهید توانست مژه بر هم بزنید.»

ایزابل را قبل از این تا اندازه ای شناخته ایم موجودی افتاده،بردبار،ملایم و تسلیم محض بود.نمی خواست در سر چیزهای جزئی حتی دشمن خود را رنجیده خاطر ببیند.این حرف را نیز از طرف خانم کورنی یک نوع دلسوزی نسبت به خود فرض کرد و شاید هم خانم کورنی باطنا همین نیت را داشت ولی اخلاق خشن و طرز تکلم او به هیچ وجه با احساسات درونی وی یکی نبود.ایزابل چون این شنید با همان روح ملایمت و آرامش که طبیعی و فطری او بود جواب داد.

«در این صورت اهمیتی ندارد.لازم نیست برای تهیه آب جوش زحمتی بکشید.»

خانم کورنی بدون اینکه کلمه دیگری بر زبان براند از اطاق خارج شد.علت خروج وی معلوم نبود و هنوز هم کسی نمی داند در آن لحظه به چه نیت و برای چه ایزابل را ترک گفت.در راهرو خانه برای نخستین بار با مارول ندیمه ایزابل مواجه گردید.این دو موجود نظری خیره به هم افکندند و هیچکدام لب به تکلم نگشودند.مارول خود را آراسته و لباس پاکیزه و فاخر بر تن داشت.این آراستگی کورنی را برآشفت و بدون اینکه سخنی بر زبان راند از وی گذشت.این ملاقات در هر دو آنها تاثیری متقابل داشت.

پس از بیرون رفتن کورنی ایزابل در گوشه صندلی خزیده و سیل اشک را سر داد.این موجود بینوا و ناتوان برای این

117-121



که از مظالم قصر مارلینک بیاساید بکارلایل پناه آورده و خویشتن را در دامن وی افکنده بود. تصور میکرد در خانه او ایمن و خوشبخت خواهد زیست در اینجا برخلاف انتظار با اخلاق خشن و رفتار زننده خانم کورنی سروکار پیدا کرده و از بد بیدتر مبتت خانم کورنی روحا و باطنا با خانم اما و این ماونت سه ورن خیلی تفاوت داشت بلکه از هر لحاظ کاملا نقطه مقابل او بود ولی در عین حال افراط وی پیروی از اصول و معتقداتی که داشت و خشونت و سخت گیری وی در موردی که پای از این معتقدات به میان میامد اطرافیان او را سخت در مضیقه افکنده بود. به این جهت از نظر وضع و حالت ایزابل تفاوتی بین این دو زن وجود نداشت و ............... حتی در خانه و مسکن دیرین و منزل کنونی خود خویشتن را راحت و خوشبخت نمیدید.


romangram.com | @romangram_com