#سقوط_یک_فرشته__پارت_30
« از صبح تا بحال کجا بوده ای؟
ایزابل که طوفان را کاملا نزدیک دیده بود برای جلوگیری از وقوع حادثه ناگواری با ملایمت جواب داد: گردش میکردیم.
« چطور گردش میکردی. به چه جهت در خانه من میخواهی باعث ننگ و افتضاح شوی؟
« من منظور شما را هیچ نمیفمم.
« کافی نبود که خانه را مبدل به یتیم خانه کنی و آسایش را از من سلب نمائی که حالا میخواهی با این حرکات زشت و قبیح باعث رسوائی همه ما بشوی؟ سه ساعت است که تو با فرانسیس له ویزون خلوت کرده ای کجا بودید؟ در تمام این سه ساعت سرگرم معاشقه با او بوده ای ننگ و رسوائی از این بدتر!
هزار نوع افکار دردناک از مغز ایزابل خطور کرد. خود را مستحق این ملامت و سرزنش آن هم از طرف زنی چون اِماواین نمیدانست، هیجان و غضب سراپای او را در برگرفت. از جای برخاست، و با لحنی محکم گفت:
« معاشقه ای در کار نبوده است تاکنون با معاشقه سر و کاری نداشته ام. معاشقه را برای زنهائی واگذار میکنم که زشتی اعمال خود را در زیر پرده شوهر داری میپوشانند دراین خانه تنها یکنفر است که از ابتدای ورود له ویزون با او جز معاشقه، کاری نداشته سرکار کنتس! آن یک نفر شما هستید یا من؟
تیری بود که مستقیماً به هدف رسید گوئی ساعقه ای بر سر کنتس فرود آمد، لرزشی چون لرزش مرگ سراپای او را فرا گرفت بی اختیار دست راست خود را بلند کرده محکم بر گونه چپ ایزابل نواخت.
چنین حادثه ای برای ایزابل تازگی داشت در مدت عمر خود از دست کسی بی جهت سیلی نخورده بود. خون بر چهره پریده رنگ او صعود کرد قبل از اینکه بخود آید و بفهمد چه شده است کنتس دستِ چپ را نیز بلند کرده سیلی سخت تری بر چهره راست وی نواخت.
ایزابل بی اختیار فریادی از دل برکشید. ویلیام که تا این دقیقه ساکت ایستاده بود خود را به آغوش ایزابل افکند و صدا به فریاد بلند کرد.
آنشب تا صبح چشم ایزابل بخواب نرفت پیوسته گریه می کرد و بر بخت شوریده خود اشک میریخت.
صبح روز بعد در حالی که ضعف و ناتوانی کاملا او را از پای درآوره بود از جای برخاست. مارول خادمه وی صبحانه او را حاضر کرد ویلیام نیز آهسته در اطاق را باز کرد و نزد او آمد.
دست او را گرفته بر لب نهاد و آهسته گفت: ایزابل مادرم دارد بیرون میرود نگاه کن. ایزابل کنار پنجره آمده به بیرون نظر افکند و مشاهده نمود کنتس ماونت سه ورن در کنار فرانسیس در میان کالسکه نشسته و مهیای رفتن است. طفل مجدداً دست او را گرفت گفت بیا برویم بیرون بگردیم، هیچکس اینجا نیست.
romangram.com | @romangram_com