#سقوط_یک_فرشته__پارت_23

واربورتون گفت:« آقای لرد بهره ای که لرد متوفا میبایست از بابت وامهایش بپردازد کافی بود ممتول ترین اشخاص را نیست و نابود کند. شما از اخلاق او اطلاع دارید. آدمی نبود که گوش به این حرفها بدهد.»

«این را کاملا می دانم. باید فهمید در بانکها چقدر پپول موجود است.»

«متاسفانه در بانکها یک دینار هم نمانده.»

«در این صورت برای پرداخت مستدخمین، برای مخارج تشییع جنازه برای مخارج پول از کجا بیاوریم.»

«جایی نداریم.»

« آه... ننگ و افتضاح از این بالاتر نمی شود. در تمام مدت حیات جز اسراف و تبذیر های جنون آمیز کاری نداشت. هنگام مرگ در کنار پرتگاه فقر میزیست، بعد از خودش دختر بدبختش بی کس و بی خانمان و بدون معیشت ماند.»

کارلایل گفت« موضوع خانم ایزابل بیش از همه نگران کننده اسن. بیجاره چطور و در کجا باید زندگی کند.»

لرد جواب داد« در این قسمت تکلیف معلوم است باید با ما زندگی کند. تصور نمیکنم در خانه من ناراحت تر از خانه پدرش باشد. بیچاره چگونه توانسته است بار این همه سختی را به دوش بکشد! قطعا در تمام این مدت طلبکارها از او سلب آسایش کرده اند.»

کارلایل گفت:« تصور نمی کنم قبلا از اوضاع و احوال پدر خود اطلاعی داشته است بیچاره تا روز مرگ پدرش خود را در امان میدانسته است.»

ماونت سه ورن نمی توانست این قضیه را باور کند. تصور می کرد ایزبل از آغاز افلاس پدرش اطلاع داشته است ولی واربورتون گفته کارلایل را تایید نموده اظهار داشت.

«صحیح است خانم ایزابل تا بهار امسال به هیچ وجه نمی دانست پدرش مقروض است و در آن موقع هم مرحوم لرد ماونت سه ورن با فروش ایست لیت به آقای کارلایل از علنی شدن افلاسش جلوگیری کرد. ولی در هر صورت او فوت کرده است و دوره ی بی احتیاطیش به پایان رسیده است.»

«متاسفانه اینطور نیست نتیجه ی بی احتیاطی های او از این به بعد بهتر و بیشتر محسوس میشود مخصوصا دختر بیچاره اش باید در آتش این بی احتیاطی ها بسوزد.»

حالت ایزابل در آن هنگام شبیه کسانی بود که به هیچ وجه روزنه امیدی برای آنها باقی نمانده است. لرد جدید با لحنی مهرآمیز و با ملاطفت پدرانه به وی اظهار داشت که میبایست بعد از این در خانه وی سکنی گزیند. ایزابل در جواب وی با زباین الکن اظهار امتنان نمود ولی به محض اینکه لرد از اتاق خارج شد گریه را سر داد. رفتن و با زنی چون خانم واین در یکجا زندگی کردن، مرگ بر چنین زندگانی سخت و طاقت فرسا ترجیح دارد خیر باید رفت. باید کار کرد، و بار منت این زن را به دوش نکشید.


romangram.com | @romangram_com