#سقوط_یک_فرشته__پارت_22
«آقای کارلایل من باید از شما معذرت بخواهم. همین قدر که تا این حد علاقه بوضع زندگانی خصوصی من ابراز داریت ممنوم. چیزی که هست زندگی کردن با خانم واین برای من بسیار مشکل و طاقت فرسا می باشد.»
کارلایل قلبا به این دختر حق می داد. با همان نامه ای که از اما واین دیده بود به سبکسری و جلفی این زن پی برده و می دانست بین او و ایزابل کوچکترین صفت مشترکی وجود ندارد. با وجود این دخالت بیشتری در زندگانی دختری که به هیچ وجه با وی ارتباطی نداشت صلاح ندانست. از جای برخاست، با ایزابل وداع نموده و خارج گردید.
فصل نهم
همان روز آقای واین که اینک لرد واین ماونت سه ورن نامیده میشد از قصر مارلینک که محل سکونت او بود وارد ایست لین شد. بلافاصله پس از ورود وی کارلایل نیز به او ملحق شد و واربرتون که تا آن موقع نتوانسته بود در این محل حاضر شود از لندن رسیده به آنها ملحق گردید.
لرد تازه میدانست که سلف او دچار ورشکستگی گردیده ولی از حقیقت قضایا آنگونه که باید مطلع نبود. در زمان حیات ویلیام صمیمت و رفاقتی بین این دو نفر وجود نداشت و ندرتا" باهم روبرو میشدندو همینکه از کیفیت امر و از اسراف های گذشته او و از افلاس کامل وی مطلع شد دانست که بعد از خود برای الیزابت حتی دیناری نیز باقی نگذاشته فوق العاده متأثر و منقلب گردید اما واین از آن جوانمردانی بود که در حفظ آبرو و شرافت تا بسر حد تعصب داشت. رفتارش با تمام اطرافیان مبنی بر صحت عمل، صراحت گفتار بود و از سرچشمه میگرفت. چون بر بیچارگی و فقر ایزابل وقوف یافت کارلایل را مخاطب ساخته گفت:
«هیچ تصور نمی کردم. محققا لرد ویلیام ماونت سه ورن از تمام مردم جهان لاابالی تر و بی فکرتر بوده است.»
کارلایل جواب داد.« از نظر اینکه برای تأمین زندگانی دخترش هیچ فکری نکرده است کاملا به شما حق میدهم.»
«از بی فکری هم گذشته دیوانگی است. دیوانگی کامل. کسی که بقدر یک سر سوزن عقل داشته باشد دختری چون ایزابل را که بکلی با محیط بیگانه است اینگونه بی سرپرست وبیچاره نمی گذارد که سرنوشتش به دست حوادث باشد. این بیچاره حتی یک دینار که متعلق به خودش باشد ندارد. از او پرسیدم هنگام مرگ متوفی چقدر پول برای وی مانده است جواب داد در حدود بیست یا بیست و پنج لیره که آن را هم برای مخارج روزانه به میسون داده بود، اگر این طفلک بیچاره احتیاج به یک نوار سر پیدا کند استطاعت خرید آن را ندارد. از این قرار ایزابل برای رفع احتیاجات شخصی خودش هیچ پول ندارد. در هفت آسمان یک ستاره برایش نمانده و تصور نمیکنم در جایی اندوخته ای برایش ذخیره شده باشد.» روی سخن وی در جمله آخر با واربورتون بود. واربورتون جواب داد.« اگر اندوخته باقی مانده بود من میبایست از آن مطلع باشم ولی با کمال تاسف باید عرض کنم که حتی دیناری هم برای خانم ایزابل نمانده. املاک موقوفه خانوادگی ماونت سه ورن قانونا به شما میرسد اگر مقداری اشیا هم که قابل فروش باشد باقی بماند قطعا طلبکارها دست روی آنها خواهند انداخت.»
ارد جدید ماونت سه ورن روی به کارلایل کرده گفت.
« از قراری که شنیده ام ایست لین هم فعلا متعلق به شما می باشد.»
کارلایل جواب داد.« صحیح است جناب لرد. در ماه ژوئن گذشته آن را خریداری کرده ام. تصور می کنم لرد متوفی این موضوع را به کلی از همه کسی مخفی کرده بود.»
در اینجا واربورتون دخالت کرده گفت:« مجبور بود این موضوع را از دیگران پنهان کند. اگر طلبکارها می فهمیدند حتی یک دینار از پول آن به وی نمی رسید. جز خود او و من و آقای کارلایل کسی از موضوع معامله اطلاع پیدا نکرد.»
لرد ماونتسه ورن به طریق اعتراض اظهار داشت.« آقای واربورتون شما هم به نوبه در این میان تقصیر دارید. شما عامل و محرم اسرار او بودیدو شما از اوضاع او کاملا اطلاع داشتید. میبایست او را متوجه حقایق قضایا کرده و وادار کنید برای آینده ی دخترش فکری کند.»
romangram.com | @romangram_com