#سقوط_یک_فرشته__پارت_20

«آقای کارلایل چند وقت است که شما صاحب این قصر شده اید؟»

کارلایل پاسخ داد: «معمله ی این قصر در ماه ژوئن انجام گرفت آیا پدر شما در این مورد چیزی به شما نگفت!»

«خیر به هیچ وجه چیزی به من نگفت. آیا شما این قصر را با تمام اثاثیه ی آن خریده اید؟»

«فقط مبل ها را با خانه خریده ام بقیه اثاثیه متعلق به پدر شما میباشد.»

«در اینصورت بقیه اثاثیه هم به بیچارگانی که از پدرم طلباکار می باشند میرسد باید تا آنجا که ممکن است وام پدر بیچاره ام را بپردازم.»

«درست نمی دانم. تصور می کنم اثاثیه و جواهرات جزء میراث غیرقابل انتقالی است که پدر شما میرسد و دیگری حق تصرف آنها را ندارد.»

«آقای کارلایل با این ترتیب من یقین ندارم که لباسهای تن من متعلق به خود من باشد. آیا باید این لباسها را از تن در آورم؟»

این سوال که حاکی از منتهای سادگی و بی تجربگی ایزابل بود کارلایل را فوق العاده متاثر کرد و بوی اطمینان داد که کسی حقی به لباسهای او ندارد.

تمام این مسایل برای دختری چون ایزابل معمای لاینحل بود.

در این لحظه فکر دیگری او را متجه ساخت و بر عذاب و شکنجه روحی و فکری او افزود. میدید اشخاص مختلف از هر سو گرد آمده و علیه پدر متوفیش دعوی طلب اقامه کرده بودند. آیا ممکن نیست کارلایل نیز جزء این طلبکارها باشد؟ اگر این چنین باشد کار به کجا خواهد رسید؟ برای اینکه حقیقت امر را بداند روی بکارلایل کرد و با لحنی که شرمساری از آن نمایان بود پرسید:

« آیا پدرم به شما نیز مقروض است؟»

جواب داد: «خیر لرد ماونت سه ورن در تمام مدت عمرش بدهی به من نداشته است.»

«و با وجود این شما ایست لین را از وی خریداری کردید؟»


romangram.com | @romangram_com