#سقوط_یک_فرشته__پارت_144

« من برای پذیرائی او حاضرم.»

لحظه ای نگذشت که تورون داخل شد. پس از احوالپرسی معمولی کارلایل کار اورا پرسید و معلوم شد تورن راجع به حسابی که با بانک دارد با اشکالی برخورده و برای مشاوره آمده است.موضوع اشکال وی خیلی ساده بود. خیلی زود حل میشد ولی کارلایل عمدا از اظهار نظر و راهنمایی وی خود داری کرد.

تورن جوانی بود خوش صحبت که در اولین لحظه محبت اشخاص را جلب می کرد. کارلایل در همان لحظات اول مجذوب تورن شد و میل داشت مشکل او را حل کند ولی اشکال تراشی می کرد شاید نتواند بدان وسیله از سوابق تورن اطلاعی کسب نماید. او به خود می گفت: «در مقابل چنین کسی من باید بدون انتظار سودمادی آنچه می توانم برای حل مشکلی که دارد بکوشم ولی اگر این شخص با این ظاهر آراسته آدم کش باشد اگر دستش به خون موجودی آلوده است در اینصورت مساعدت و راهنمایی او بر خلاف وظایف اخلاقی من است. بنابر این باید کاملا مراقب باشم.»

تورن که تعلل کارلایل را دید گفت:« آقای کارلایل آیا نمی توانیددر این خصوص راهی به من نشان دهید؟»

کارلایل به گامان اینکه راه حلی به دست آورده است جواب داد:

«البته می توانم .کار شما اشکال زیادی نداردولی چیزی که هست قبل از اینکه من عقیده ام را اظهار کنم باید بدانم مراجعین من چه اشخاصی هستند، هویت و شخصیت آنها چیست. البته از این صراحت لهجه مرا خواهید بخشید.»

«آقای کارلایل من حاضرم حق شمارا هرچه باشد بپردازم. آدم بی چیز و محتاجی نیستم.»

این دشنامی بود که به کارلایل داده شد. زیرا فکر او اساسا متوجه سود مادی نبود. ولی از اظهار رنجش خود داری کرده با خنده بلندی گفت:

«آقای تورن شما حق دارید موضوع را ازین نظر نگاه کنید ولی نظر من به پول شما نبود پدرم در حالت احتضار تنها خواهشی که از من کرد این بود که وکالت شخص بیگانه ای را قبول نکنم مگر اینکه کاملا از هویت او آگاه باشم و بدانم شخصا آدمی شرافتمند است و درموضوع دعوا حقیقتا حق با او می باشد من تا کنون مطابق این دستور عمل کرده ام و اگر به شما بگویم که در موضوع شما آشنایی کامل ندارم نباید از من برنجید و تصور کنید نسبت به شما تردیدی در من هست چیزی که هست می خواهم طبق همان دستور پدرم عمل کرده باشم.»

«بسیار خوب، منهم می گویم خانواده مرا همه می شناسند.»

«ببخشید درین موضوع مقام خانوادگی به هیچ وجه دخالتی ندارد. شما همینقدر بدانید اگر پست ترین افراد به من مراجعه کند واز من تقاضای مساعدت کند و من بدانم آدم شرافتمندی است و در موضوع دعوا حق با او می باشد فورا و بدون چون و چرا تقاضای او را قبول کرده بدون هیچ چشم داشتی تاآنجا که لازم باشد راهنماییش خواهم نمود، بازهم تکرار می کنم، نباید ازین روشی که من برای خود انتخاب کرده ام دلگیر شوید. فقط می خواهم به خصوصیات اخلاقی شما اطمینان پیدا کنم.»

نظیر این حرفها را تورن تاآن لحظه از زبان هیچ وکیل مدافعی نشنیده بود.به نظر او چنین می رسید که کار وکیل مدافع قبول دعواهایی است که به او رجوع می شود در مقابل دریافت حق الزحمه اعم از اینکه موکل واقعا محق باشد یا نباشد یا در دعوای مورد بحث ببازد یا ببرد. از طرف دیگر می دید حرفها و گفته های کارلایل منطقی و کاملا آمیخته با ادب و احترام است و باین جهت بدون ناراحتی جواب داد:

«بسیار خب آقای کارلایل نمی دانم به چه وسیله می توانم به شما ثابت کنم که دارای زندگانی آبرومندی هستم،من از سن شانزده سالگی کمر به خدمت خود بسته و در ارتش خدمت می کنم و دراین مدت هیچ یکی از افسران همقطار من موجبی برای رنجش ازمن در من نیافته اند و مرتکب کوچکترین کار خلافی که باعث سرزنش باشد نشده ام در محافل ارتشی به درستکاری و شرافتمندی معروفم،می خواهید درین موضوع از ژاک هربرت تحقیق بکنید. البته آنها را می شناسید و می دانید تا کسی را کاملا نشناسند سفارش اورا نخواهند کرد.»


romangram.com | @romangram_com