#سیب_دندان_زده_پارت_133


دست هایم از میان دستان مردها بیرون امد‌.

چند‌قدم به طرف پریا رفتم‌ ولی یک ان دیوانه‌وار به طرف مهران حمله بردم چنگ به صورتش زدم سیلی به صورتش زدم .

ضجه زدم‌

فحش دادم

تف کردم .

-کشتی ... بچشو‌کشتی.... کثاااافت ...

خونسردیش را کنار گذاشت ...

باز موهایم را چنگ زد و‌کشید :بسه پتیاره بازیات و‌در اوردی ...بیا ببینم‌خودت چند‌مرده حلاجی مرا در زمین میکشید‌...

و داد و فریاد هایم‌ هنوز قطع نشدنی بود‌...

دری باز کرد و از بازویم گرفت و روی جای نرمی پرت کرد ...

در را بست و در یک‌چشم بهم زدن شلوار از تن در اورد و لباس در تنم پاره کرد‌...

و‌اینبار به که التماس کنم‌ من؟

حرکات وحشیانه ی او ...

و ذره ذره عذابی که از جانم میگرفت ...

لبانش که به بدنم خورد جیغی از ته دل کشیدم و‌مشت هایم را به بدنش کوبیدم وکوبیدم .

دستانش روی کمر لختم به حرکت در امد ...

لبانش وحشیانه لبانم را در برگرفت و‌فقط ناله ها و اشک‌هایم‌ماند .

دستانم را در دو‌طرف بدنم قفل کرده و‌ فقط من ضجه میزدم ...

عذابی بیشتر از این اتفاق دوباره ی بدترین اتفاق زندگیم .

دستش روی دکمه ی شلوار جینم لغزید و لرزیدم ...

به رویم‌خندید .

-ببینم اینبار طعمت‌چه طوره عروسک؟!

دیوانه شدم‌...

romangram.com | @romangram_com