#سیب_دندان_زده_پارت_132


سیلی که به صورتم زد و‌موهایی که گرفت و وسط اتاق انداخت و لگد هایی که نثار کمرم کرد و جیغ های پی در پی پریا و‌فریاد های شاهینبعد از پنجمین لگد عقب رفت...

به طرفم امد و‌کنار صورتم زانو زد از چانه ام گرفت :وقتی زیر خواب کفتار شدی میفهمی نباید گنده تر از دهنت حرف نزنی ... ولی ...بلند شد اب دهن به زمین انداخت:بعد از به دست اوردن اون‌مدارک .

شاهین :تو‌خواب ببینی اون مدارک و‌بهت بدم ... با اونا توعه بی شرف و میندازم گوشه‌ی هلفدونی ... حالا بیام دستی بهت بدم‌؟

و باز خونسردی ترسناک‌ مهران نمایان شد :یعنی نمیدی ؟

ابروهایش را بالا انداخت ...

پریا کنارم امد دستی به صورتم‌کشید :خوبی؟

سر تکان دارم و اشکایش را پاک‌کردم ... بی هوا از بازو‌هایم‌گرفتند‌و عقب کشیدند و جلوی چشمان مات من ...

چهار مرد به جان‌نحیف پریا افتادند .

هر ضربه اش شوکی به من‌وارد میکرد .

شوکی که صدایم را هم‌قطع کرده بود .در عوض نعره های شاهین ...

ضجه هایش ...

گریه هایش

آتش به دنیا میزد .

بی هوا جیغی کشیدم ...

از ته جانم‌

برای خواهر و‌خواهر زاده ای که نیامده .

-مهران ... بگو‌ولش کنن ... تروووخدا ...حامله اس .

ضجه هایم تمام دیوار هارا به گریه انداخت و‌لی خم به ابروی مهران نیاورد .

با دیدن بی توجهی مهران .خواستم‌بر سر شاهین اوار شوم که خونی که از بین‌پاهای پریا نمایان شد دنیا را بر سرم اوار کرد .

شاهین هم‌دید ...

پریا ولی گویا مهم‌نبود برایش .

سرش را بین دست هایش پنهان کرده بود ‌کتک‌خور بود .

مهران‌که دستور داد لگد ها هم ایستاد .

romangram.com | @romangram_com