#شاخه_همخون_پارت_24
- آخرین باری که خوابیدم رو یادم نیست.
چشم از نگاهش میدزدم و سعی میکنم برای پنهان کردن تشویشِ درونم و ترس از شنیده شدنِ کوبِش قلبم. حرفی بزنم .
- اذیت نمیشی این جوری ؟!
به کفشهایش اشاره میکنم.
سرش را به چپ و راست تکان میدهد.
- نه، دیگه واسم عادت شده.
- چرا اون جا با کفش میخوابی؟!
- چون نمیخوام درحالیکه دارم بند پوتینم رو میبندم بمیرم.
romangram.com | @romangram_com