#سرنوشت_وارونه_پارت_93
_حسود نیستم کی گفته حسودم؟تو زیادی لوس شدیه عزیزم
_هامین سر به سر دخترم نزار
_شما هم که فقط طرف دخترتون بگیرین کی به فکر نه؟
_منم هستم پسرم
_آی قربون مامانم بشم
_خدانکنه
خانواده ی شاد 4 نفرمون، هه! کجایین؟
با صدای زنگ گوشی دست از گریه برداشتم
گوشی؟
چشامو دور اتاق چرذخوندم که یه گوشی روی میز کنا تخت دیدم که درحال زنگ خوردن بود
این گوشی کیه؟
برش داشتم یه شماره بود
نخواستم جواب بدم ولی از سر کنجکاوی دکمه سبز زدم صدای شاد پوپک تو گوشم پیچید
_کجایی؟وای نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده شوخی کردم بابا کی میای؟اصن میای؟نکنه اونجا بهت خوش میگذره که مارو یادت رفته؟ هووی کجایی چرا حرف نمیزنی؟
با صدای گرفته از گریه گفت:مگه تو میزاریم حرف بزنم؟
_آخ ببخشید یکم مکث کرد و جدی پرسید:خوبی حنا؟
_خوبم
_صدات چرا گرفته؟سرما خوردی؟
_نه
نکنه گریه کردی؟اون حامد بیشعور نکنه بلایی سرت اورده؟
_نه چیزی نشده
_مطمئنی؟
_آره
romangram.com | @romangram_com