#سرنوشت_وارونه_پارت_84

تو راه بودیم که حامد به حرف امد

_میشه یه سوال شخصی بپرسم ارتون؟

_بستگی داره چقد شخصی باشه

_نه فقط خواستم بدونم چندسالتون؟

_شما چندسالتون؟

_من؟خب 32

_اها منم 7 سال کوچیکتر شما

_یعنی 25؟

_بله

_حدس زده بودم

یکم دیگه سکوت برقرار شد که دوباره گفت:شما از کی لندن بودید منظور اینه که از کودکی اونجا بودین یا....

_بله از کدوکی بودم

_خوب ایرانی حرف میزنید

_چون ایرانیم

_بله شما درست میگین

دیگه حرفی زده نشد من دوباره فکرم رفت سمت اون جیغا و اون ساختمون یعنی چخبر میتونه باشه اونجا اون کی بود که جیغ میزد

معلوم بود که جیغ یه زن ولی کی میتونه باشه؟

نکنه داشتن شکنجش میدادن؟

نکنه اونجا اتاق شکنجه بود؟یا نکنه.....

حامد نزاشت بیشتر فکر کنم با گفتن رسیدم باعث شد از فکر خارج شم

از ماشین که امدم پایین چشم خورد به ساختمون رو به روم

وای خدای منم اینجا چقد بزرگه!

باور نکردنیه چقد قشنگ

رفتیم داخل از وقتی که وارد شدیم تا وقتی به اتاق ریئس رسیدیم کلی آدم بودن که سلام دادن بهمون

که حامد همه رو با سر جواب داد ولی من زیر لب سلام میدادم


romangram.com | @romangram_com