#سرنوشت_وارونه_پارت_21
پشت سرشم طبق معمول همون غولا بودن
مرده نزدیکم شد و گفت:پس فلش دست تو بود؟
_شما کی هستین؟
لبخند زد و گفت:به اونجاشم میرسیم نگران نباش
_چرا ولم نمی کنید ؟ من که چیزی که خواسته بودین و براتون آوردم
_آره ولی اینکه از کی گرفتیش و میخواستی به کی بدیش و و یا اون کپیش که گرفتی کجاست و هنوز بی جوابن!
_من اون فلش پیدا کردم از کسی نگرفتمش بخدا راست میگم
خواست چیزی بگه که کسی داخل شد و امد سمت مرد و گفت:برسیش کردیم مشکلی نبود
اون کسی که اینو گفت نگاه کردم
به خوشگلی سپهر بود و البته جذاب ولی خب این یکم درشت تر بود
مرد رو به من گفت:شانس اوردی ولی دفعه بعد باید کامل به سوالا ی من جواب بدی تا اون موقعه هم می سپارمت دست پیمان......
بعد این حرف نگاهی به مرد خوشگله که اسمش پیمان بود گفت:نمیخوام زیاد درد بکشه
پیمان سرشو تکون داد و اون مرد اتاق ترک کرد من موندم پیمان
_خب از اول شروع میکنیم اسم؟
_آتیس
_حنا درست تر نه؟من بیشتر دوست دارم خب بگذریم فامیلی؟
_جاوید
_تحصیلات
_ندارم
یه خنده کوتاهی کرد و گفت:پس مدرک لیسانس مال عممه؟
_شما که همه چیزو میدنین دیگه چرا میپرسید؟
_خواستم خودت بگی،بگو ببینم فلش از کجا اوردی؟
_تو خیابون
_ا جدیدا تو خیابونا فلش بهر میکنن؟
_خب من روی زمین پیداش کردم افتاده بود
romangram.com | @romangram_com