#سرنوشت_وارونه_پارت_138
ازشون خدافظی کردم و رفتم طرف ماشین شهاب
حالا چیکار کنم؟
آدرس کیو بدم؟
یاد خونه ای افتادم که بعد از فرارم از دست سپهر اجارش کردم
سریع گوشی برداشتم وزنگ زدم به پیمان
جواب داد و گفت:کدوم گوری هستی؟
صداش عصبی بود ای باز سگ شد
_پیمان میتونی بیای دم خونه قبلیم؟
_اوکی
اینو گفت و قطع کرد
شهابم رسید و هردو سوار ماشین شدیمو به راه افتاد
تو راه سکوت کردیم فقط آدرس بود که رد و بدل شد
وقتی رسیدیم ازش خدافظی کردم خواستم پیاده شم که گفت:وایسا
نشستم سرجام و گفتم:بله؟
_کی تا حالا نرفتی سر خاک؟
اخم امد سراغم من از وقتی رفتن و خاک شدن دیگه سراغشون نرفتم یعنی نخواستم برم
_هیچوقت
_فردا میریم
_ولی من نمیام
_همین که گفتم فردا با هم میریم
صدام رفت بالا و گفتم:من نمیام توام نمیتونی منو به اجبار ببری
_صداتو بیار پایین همین که گفتم میریم سر خاک با منم بحث نکن
اخم کردم و پیاده شدم نمیدونم چه گیری داده همین شبی که منو فردا ببره سر خاک آقا من نمیرم
صدای ماشینش که دور شد و شنیدم
واقعا با چه جرئتی انقد با من بد حرف میزنه؟چرا هرکسی بهم میرسه باهم اینطور رفتار میکنه؟
romangram.com | @romangram_com