#سرنوشت_وارونه_پارت_100
دوباره ذهنم رفت سمت بیتا یعنی حامد از کجا می شناسش؟
نکنه دوست دخترشه؟
از این حرف خندم گرفت آخه بیتا بچه مثبت خانواده بودپسر که میدین قایم میشد کلا از همه چی فراری بود
ولی حامد از کجا میشناسه؟
اه انقد این جمله رو با خودم تکرار کردم دیونه شدم
با احساس اینکه کسی بالا سرم ایستاده سرمو گرفتم بالا که با پیمان چشم تو چشم شدم
از جام بلند شد و سلام کرد که با سر جواب داد
اووووووف دوباره باید اینو تحمل کنم؟
با جدیت گفت:بریم
منم دنبالش راه افتادم واقعا اصلا آدم نیست این پیمان زیادی خشک حالا سپهر بهتر
آخی سپهر اون مهربون ولی این شخصیشو پنهان میکنه
به پیمان که با جدیت داشت رانندگی میکرد نگاه کردم بهش گفتم:ضبطتو روشن نمیکنی؟
_نه
_ایششش خسیس
زیر لب طوری که بشنوه گفتم:حالا اگه حامد بود به راحتی قبول میکرد
نگاهی بهم کرد و یه تا ابروشو داد بالا و گفت:حامد واست آهنگ میذاشت؟
_به شما چه؟
_به من همه چه
_برو بابا
اخمی کرد و دست برد و ضبط روشن کرد و گفت:فقط بخاطر اینکه فکر نکنی خسیسم
_بله
آهنگ خوبی بود باهاش همخونی کردم
نیاز من به حس تو مث نماز عاشقاست))
میگن حساب عاشقا از همه آدما جداست
وقتی تموم جاده ها هم قدم تو میشدم
romangram.com | @romangram_com