#سرنوشت_وارونه_پارت_101
هیشکی ترانه ای نگفت برای تو به غیر من
برای تو به غیر من
برای تو به غیر من
وقتی بارون چشم تو چشم منم تر میکنه
میریزه روی گونه ها دردمو بدتر میکنه
هیچی نمیشه از تو تا وقتی که تو خود تویی
اونی که من اسیرشم اون که رها شده تویی
اونی که من اسیرشم اون که رها شده تویی نیاز من به حس تو مث نماز عاشقاست
میگن حساب عاشقا از همه آدما جداست
وقتی تموم جاده ها هم قدم تو میشدم
هیشکی ترانه ای نگفت برای تو به غیر من
برای تو به غیر من
برای تو به غیر من
وقتی بارون چشم تو چشم منم تر میکنه
میریزه روی گونه ها دردمو بدتر میکنه
هیچی نمیشه از تو تا وقتی که تو خود تویی
اونی که من اسیرشم اون که رها شده تویی
اونی که من اسیرشم اون که رها شده تویی))
بعد آهنگ پیمان رو بهم گفت:فکر میکنی صدات خیلی قشنگه که همخونی میکنی؟
_اونش به خودم مربوط بعدشم صدای تو خوبه؟
_آره
_اعتماد بنفس
_هه اعتماد بنفس نیست حقیقت
romangram.com | @romangram_com