#سرنوشت_لجباز
#سرنوشت_لجباز_پارت_92
من گفتم
_پس مامانش چی
رزا گفت
_مامانش بره بمیره
من گفتم
_دستت درد نکنه
رزا گفت
_خواهش
با صدا زهرا خانم به خودمون اومدیم که میگفت
_باز شما دوتا شروع کردین دخترای خیره سر
بیایین تو سریع
با غر غر رفتیم تو من لباس راحتی پوشیدم نشستم از سیر تا پیاز برای رزا تعریف کردم که دهنش باز مونده بود
رزا گفت
_غلط کردع پسره ابله پسره بیشعور پسره نصفه انتر نکبت
من گفتم
_اه بسه سرمو خوردی
رزا گفت
_خو راست میگم به نظرت باهات چکارداره
من گفتم
_رز من ببخشید غیب بلد نیستم
رزا گفت
_خبه خبه ساکت بزا فکرکنم
من گفتم
_باش پروفسور بی مغز
romangram.com | @romangraam