#سرآغاز_یک_احساس
#سرآغاز_یک_احساس_پارت_34

_پریناز: منم ..فعلا

پرینازم رسوندم دم خونه و ب سمت خونه خودمون رفتم جلوی در پارکینگ ریموت رو زدم و رفتم تو

ماشینو تو پارکینگ پارک کردم و رفتم ب سمت در خونه

وارد خونه شدم ب سمت پله ها رفتم تا برم توی تاتقم ک با صدای پدرم برگشتم و نگاش کردم : کجا بودی تا این موقع ی شب؟؟

_ هستی: مگه واسه شما مهمه؟؟

_لابد مهمه ک میپرسم بگوو کجا بودی دختر بجم

_ با دوستام بیرون بودم

_کجا؟؟

_شهربازی

_ تا این موقع شب؟؟

با صدای بلند گفتم: بلههه الانم میخوام کپه مرگمو بزارم اجازه میدید؟؟

_دفعه اخرت باشه اینقدر دیر میای خونه فهمیدی

_ تو اصن مگه خونه هسی ک بفهمی من کی میام خونه ... همش دنبال کار خودتی واست مهم نیس ک دخترت مرده یا زنده اس حالا میخوای واسه من ادای پدرای مسئولیت پذیر رو در بیاری؟؟؟ باز کدوم رفیقت اومده واست تعریف کرده دخترش ک دیر اومده دعواش کرده ک توام خواستی عقب نباشی هاااان؟؟

اولین بار بود با پدرم اینجوری حرف میزدم چون دیگه این دفعه واقعا صبرم لبریز شد

_ تو چی کم داشتی تو زندگیت کم داری اینجوری طلب کارانه با من حرف میزنی .. چیت کمه هاااان؟؟ ماشین مدل بالا نداری؟؟ خونه و ویلای مستقل نداری؟؟ کوه کوه پول جلو پات نیس ک هرکار خواستی باهاش بکنی ؟؟؟ مسافرت خارج از کشور نمیری ... د اخه چ مرگته تو دختر چی میخوای ک نداری

اشک تو چشمام حلقه زد ولی بهش اجازه ندادم بریزه متوجه اومدن مامان و سیاوشم شدم بالای پل ها داشتن نگامون میکردن رو ب بابام گفتم: محبت پدری کم دارم داری؟؟؟کمبود اینو دارم بابام ی روز پیشم باشه ...عقده شده تو دلم ک گیرایی ک بابام میده ی بار از روی علاقه و نگرانی باشه ن ب خاطر اینکه ادای بابا های خوب روئ در بیاره... دلم لک زده واسه اینکه با بابام ی گردش کوچیک برم .. من میخوام وقتی بابام نیس برم تو هتل 5 ستاره حاضرم با بابام برم مسافرت ولی گوشه جاده چادر بزنیم ... ارزو ب دلم مونه هدیه های پدرم واسه ابراز عشقش ب بچه اش باشه ن سر اینکه برتری خودشو نسبت ب اطرافیانش ثابت کنه.... بابا عقده شده واسم عقده شده ک بابام دستشو از سر مهربونی و نگرانی بکشه رو سرم ...کمبود اینو دارم ک بابام واسه ی بارم ک شده بیاد پای حرفای دل این دختر بدبختشه ک همه عزیز دردونه باباشه بشینه.. حالا فهمیدی چی کم دارم جناب اقای فرهاد تهرانی ...من محبت پدری کم دارم چیزی ک از همون روز تولدم حسش نکردم هر وقت تونستی جبرانشون کنی من نوکرتم هستم میشینم ور دلت ولی الان خیابون و دوستام واسه من وسیله ای شدن ک بی محبتی پدرمو فراموش کنم ب کسی هم اجازه نمیدم خرابش کنه مخصوصا شما جناب تهرانی...شما تا اینجایی ک زندگی من دستت بوده کنفیکونش کردی دیگه بسه ... بسسسه

داد میزدم و حرف میزدم ب خودم ک اومدم دیدم اشکام صورتم خیس کرده همیشه اعتراف ب بی محبتیای پدرم غرورمو نابود میکرد... اهه خودش زندگیمو نابود کرد یاداوری کاراش تنها داراییمو.....تند تند از پله ها رفتم بالا مریم جلوم وایساده بود ی لیوان اب هم دسش بود با دستم زدم زیر دستش ک لیوان افتاد و شکست خودشم یکم هل دادم ب عقب ک از سر راهم بره کنار ......بره کنار تا من بتونم ب اتاقم پناه ببرم.....در اتاقو باز کردم .. وارد اتاق شدم و درو محکم بستم و خودمو پرت کردم رو تختم و شروع کردم ب گریه .. صدای در اومد و پشتشم صدای سیاوش ..اخیششش داداشی جونم اومد الان بیشتر از هر وقت تو زندگیم بهش نیاز داشتم در اتاقوباز کرد و گف: الهی دور ابجی کوچیکم بگردم من نبینم اشکاتو

اومد کنارم روی تخت نشست از جام تکون نخوردم.. سیاوش دسشو کشید رو سرمو گف نمیخوای بیای بغل داداش یکم باهاش حرف بزنی؟؟ نکنه با منم قهری؟؟

صورتمو برگردوندم با چشمای پر اشکم ذل زدم تو چشمای خوشگل و نگران داداشم چن لحظه بهش نگاه کردم ولی دیگه نتونستم تحمل کنم این بغض لعنتی داشت خفه ام میکرد سرمو فرو کردم تو بالش و از ته دل ب حال خودم زار زدم چقدر من بدبختم..........

_سیاوش:هستی نریز اون اشکارو تو رو خدا دیونه ام نکن دختر مث همیشه ک حرصت میگیره داد و بیداد راه بنداز فوش بده اصلا بیا بگیر منو بزن داغوون کن ولی جون سیا نریز اون اشکارو میدونی داداشی طاقت نداره دق میکنم بی داداش میشیاااااا اون وقت......

نزاشتم ادامه بده بلند شدم نشستم رو تخت و بلند داد زدم :بسسسسس کن سیا تمومش کن

_سیاوش: خووو من گفتم ک اگه مردم اون موقع نیای...

دستامو گذاشتم روی گوشام و چشمامو رو هم فشار دادم و دوباره داد زدم: اگه واسه تو اتفاقی بییافته زندگی من دیگه 5 مین هم ادامه پیدا نمیکنه

چشمامو باز کردم و تو چشایی عسلیش ک خوش رنگتر از همیشه بود نگا کردم..عاشق چشماش بودم کپی چشمای مامانم بود پر از آرامش و اطمینان: سیا تو ک همیشه ارومم میکردی...تو ک همیشه بغلم میکردی میگفتی تموم میشه...تو ک با کارات غمامو نابود میکردی..تو ک وجود تو زندگیم تنها دلیل زنده بودنمه...تو دیگه چرا؟؟؟؟


romangram.com | @romangraam