#سرآغاز_یک_احساس
#سرآغاز_یک_احساس_پارت_29

با ی حرکت ماشینو ب سمت راست ک ماشین اونا بود کشیدن

ب جرات میتونم بگم چند سانتی متر مونده بود تا برخورد کنیم خداروشکر رقیبمم حرفه ای بود و سریع سرعتشو کم کرد دوباره ب جای اولش ینی پشت ما برگشت

( اشکان)

وااای پسر این دختره دیووونه اس خیلی کله خره نزدیک بود هممونو ب کشتن بده

_ شایان: چ جووری تونست ماشینو کنترل کنه

_ باربد: خیییلی حرفه ایه اگه ماشینو کنترل نکرده بودم الان هممون اون دنیا بودیم

ارمان: دختر و این دس فرمونه محاااله

اییوول خدایی خووب ماشینو کنترل کرد حال کردم ولی ی بار جستی ملخک دوبار جستی ملخک دفعه ی سوم تو دستی ملخک

من امشب تا تورو نفرستم قبرستون نمیرم خونه

دوباره رفتم کنارش ولی این دفعه ی نقشه دیگه داشتم سرعتمو بیشتر کردم و رفتم جلوی ماشینش و شروع کردم ب مارپیچ رفتن ک تعادل ماشینو از دس بده

_ اشکان:بسسه باربد روده ومعدم قاطی شد الان همه ی محتویات معدمو میارم بالا ماشینتو ب گند میکشما

_ شایان : باربد ب خدا همه پیچای معدمو حس کردم ما غلط کردیم ...بیخیال داداش

_باربد: خفه شید لطفا حواسم پرت میشه میفرستمتون ته جهنم هاااا

جفتشون ساکت و مودب نشستن سرجاشون

داشتم کلافه میشدم

ینی باربد خاااک بر سرت ک حریف ی دختر نمیشی ینی واقعا برو بمیر ب درد لای جرز دیوارم نمیخووری

حییف نون خاااک 50 تا دسشویی عمومی تو سسرت

دیگه داشتم قاطی میکردم پامو با تمام قدرررررررت روی گاز فشار دادم خیلی ازشون فاصله گرفته بودیم ترمزدستی رو کشیدیم پامو گذاشتم روی ترمز ماشین ی نیم دور دور خودش زد و سرجاش وایساد جوووری ک راهو بند اورده بود و دیگه نمیشد رد بشی

ایییول باربدی همینه

حالا بیا رد شوو خانوم حرفه ای ...ههه

( هستی )

دوباره اومد جلو فک کردم دوباره میخواد منحرفم کنه اومدم دوباره بپیچم سمتش ک دیدم با سرعت رف جلوی ماشین و شروع کرد ب مارپیچ رفتن

حفظ کردن تعادل ماشین سخت بود ولی من باید بتونم جوون سه نفر دیگه بستگی ب رانندگی من داره

هستی خود خرت شروع کردی خود خرتم باید اینارو سالم تحویل خانواده هاشون بدی


romangram.com | @romangraam